→♫♥کلبه تنهایی یلدا♥♫←

آدم ها فقط آدم هستند...

نه بیشتر و نه کمتر...

اگر کمتر از چیزی که هستند نگاهشان کنی،

آنه را شکسته ای...

و اگر بیشتر از آن حسابشان کنی،آنها تو را میشکنند...

بین ادمها فقط باید عاقلانه زندگی کرد:نه عاشقانه...

 

دو شنبه 11 آذر 1392برچسب:آدم,عاشقانه, :: 10:38 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

سر صبحه و تازه از خواب پا میشی
ولی من هنوز بیدارمو تو باعث بانیشی
که بیستو چار ساعت به تو فکر بکنم
فکره اینکه نباشی بکی تکیه کنم؟
ولی توچی؟موهات خیسه زیر دوشی
فکره اینی شب دوره همی چی بپوشی
یا چک میکنی زنگ زده کی به گوشیت
با کدوم تیک بزنی با یکی دیگه جور شی
توچشام زل بزن بیا ببین بغضو
تا حالا اینطوری دیده بودی منه تقصو
تا حالا دیده بودی که اینقد داغون بشم
با صدتا قرصو دری وری آروم بشم
ولی تو چی پایه الکلی با نور شمع
آخرشب رو تخت ولویی با اون امشب

و همین چیزاس که یهو باعث میشه که من به ده نو خلاف دیگه آلوده شم

 
دیگه برو واسه همیشه که قیدتو زدم
خب منم دیگه عینه تو بدم
دروغ میگفتی دوسم داشتی
منم تصمیم گرفتم دل به تو ندم

بگو بینم تو هم میکنی گاهی یادم
یا که الان اینقدر درو ورت داری آدم
که فازه فابریکی.نه..اضافه کارنو
پایه یه  عشقو حالو مهمونی شادیاتن
بگو بینم باهاشون هستی خودی
اسمی از من میاری وقتی مست میکنی
یا وقتی که بحث پیش میاد که باکی دوس بودی
میگی هیچکیو بحثو عوض میکنی
بذار حالا که دارم ازتو جدا میشم
بگم فراموشیت اسون نیس خداییشم
با اینکه هنوزم همون عاشق دو اتیشم
صبحا با عشق تلفن تو پا میشم
دیگه نمیخوام یک لحظه هم باتو قاطی شم
چیه؟فکر میکنی که تو خماریشم
مگه یادت رفته اون روزایی رو
که چه جوری میزدی با کارات تو اتیشم

 
دیگه برو واسه همیشه که قیدتو زدم
خب منم دیگه عینه تو بدم
دروغ میگفتی دوسم داشتی
منم تصمیم گرفتم دل به تو ندم

شاید حالا همش پشت سرم فش بدی هیچ
حق انتخاب داری این مشکلی نیس
ولی خدا میدونه که اگه دوستت داشتم
واسه خودت بوده واسه خوشگلیت نیست
اصن هرجایی میری برو اجازه داری
میدونی؟تورو ساختن واسه  اضافه کاری
آخه دسته خودت که نیس یکم عقده ایی شدی.
خدایی من نمیخواستم اینقدر گنده میشدی
از رکب خورده بودم نه این مدلی
چرا دس دس میکنی بری نکنه دودلی
چرا واسه رفتن میکنی استخاره
مگه کم کردی ازم سواستفاده
حالا برو به یاده من بکن هی مست
دیگه آرمینتم به خاطرات پیوست
برو بدون بد بودی اما خدایی
روزات خیلی پر رنگ شبا کجایی ؟


دیگه برو واسه همیشه که قیدتو زدم
خب منم دیگه عینه تو بدم
دروغ میگفتی دوسم داشتی
منم تصمیم گرفتم دل به تو ندم

سه شنبه 5 آذر 1392برچسب:, :: 9:40 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

سلام سلام سلام....وقتتون بخیر...خعلی خعلی خوش اومدین...یه آهنگ گذاشتم واس دانلود

این آهنگ خیییییییییییییلی خوشگله...همون خعلی خودم

با کیفیت خعععععععععلی بالااااااااااااااا.....برین حالشو ببرین

برای دانلود رو عکس کلیک کنین.....

 

سه شنبه 28 آبان 1392برچسب:دانلود,ملانی و علیشمس,فازت چیه, :: 10:24 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

از طعنه ی جاهلان نخواهم ترسید

بر خنده ی این زمانه خواهم خندید

من بر سر عشق پاک خود خواهم ماند

تا کور شود هر آن که نتواند دید

سه شنبه 8 مرداد 1392برچسب:, :: 10:51 قبل از ظهر :: نويسنده : yalda

با تو دوباره

خنده بر لبانم

نقش میبندد

با تو همیشه

گریه از یادم

محو میگردد

با تو که هستم

اشک از چشمانم

غم از لبانم

بغض از گلویم

آه درونم

پاک میگردد

پیشم نیستی ولی

یادت همیشه

حتی در تنها ترین خلوت من

همراه من است.

یادت نمیگذاره

تنهایی

با من

تنها بماند.

شنبه 12 اسفند 1391برچسب:شعر,عاشقانه,, :: 6:28 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

همیشه از آدمهایی گه حرمت زندگی را نگه نمیدارند و

خودشان را می کشند تعجب می کردم.

اما حالا می فهمم چطور می شود که خودشان را می کشند.

بعضی وقت ها زندگی کردن غیرممکن است.

جمعه 11 اسفند 1391برچسب:تنفر, :: 11:23 قبل از ظهر :: نويسنده : yalda

 

متن آهنگ بدون تو

 

 

اگه به تو نمی گفتم حرفامو
اگه  نمی گفتم چقدر دوست دارم
الان بودی
شاید اگه نمی فهمیدی اینو
که تورو زیادی از حد دوست دارم
الان بودی
مثل یه سایه همرات اومدم
مطمئن شم که تو آرامشی
نمیدونستم خسته ات میکنم
یه روز
تورو اگه کمتر میدیدمت
اگه میزاشتم دلتنگم بشی
اینجا بودی کنارم
هنوز

بدون تو شبا پــُر از غم و سرماست
آره بدون تو ته راهمه ته دنیاست
بدون تو شبام پــُر از غم و آهه
اگه تنها بری می بینی آخرش اشتباهه
آره این گناهه
.
.
.
نگرانت میشدم نمی دیدمت حتی چند ساعت
به بودن تو دلم عاشقونه کرده بود عادت
ولی فایده نداشت اون همه تلاش
تو رسیده بودی به آخراش
از خدا می خوام روزات بگذره خوشحال و راحت
از ته دلم! زندگی رو با عشق می خوام واست
باز خیسِ چشام ولی نمی خوام دل تو بسوزه
دیگه برام
.

.
بدون تو شبا پــُر از غم و سرماست
آره بدون تو ته راهمه ته دنیاست
بدون تو شبام پــُر از غم و آهه
اگه تنها بری می بینی آخرش اشتباهه
آره این گناهه
.
.
.
خوشحال و راحت
عشق می خوام واست
خوشحال و راحت
عشق می خوام واست
خوشحال و راحت
عشق می خوام واست

پنج شنبه 10 اسفند 1391برچسب:متن آهنگ ,زانیار خسروی,زانیار,بدون تو -زانیار,متن بدون تو, :: 6:41 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda



بی ” تــو “کنار ِ این خاطره ها نشستن دل می خواهد…
که من ندارم….باور کن !

*

زیبایی عشق به سکوت است نه فریاد ، پس با تمام سکوتم دوستت دارم . . .

*

من تو را هنوز مثل تمام شدن مشق شبم دوست دارم

*

زیباترین ستایش ها نثار کسی که کاستی ها و لغزش هایم را میداند
و باز هم دوستم دارد….

دو شنبه 7 اسفند 1391برچسب:, :: 3:34 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda


تاریخچه سپندارمذگان:(ولنتاین ایرانی)

 

ولنتاین ایرانی :در ایران باستان، نه چون رومیان از سه قرن پس از میلاد، که از بیست قرن پیش از میلاد، روزی موسوم به روز عشق بوده‌است. در تقویم ایرانی دقیقا مصادف است با ۵ اسفند که در گاهشماری کنونی برابر است با ۲۹ بهمن، یعنی تنها3  روز پس از روز ولنتاین. این روز سپندارمذگان یا «اسفندارمذگان» نام داشته‌است.

 ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه آورده‌ است که ایرانیان باستان این روز را روز بزرگداشت زن و زمین می‌دانسته اند. فلسفه بزرگداشت این روز به عنوان “روز عشق” به این صورت بوده است که در ایران باستان هر ماه را سی روز حساب می کردند و علاوه بر اینکه ماه ها اسم داشتند، هر یک از روزهای ماه نیز یک نام داشتند. بعنوان مثال روز اول “روز اورمزد”، روز دوم، روز بهمن معنی “سلامت، اندیشه” که نخستین صفت خداوند است، روز سوم اردیبهشت یعنی “بهترین راستی و پاکی” که باز از صفات خداوند است، روز چهارم شهریور یعنی “شاهی و فرمانروایی آرمانی” که خاص خداوند است و روز پنجم “سپندار مذ” بوده است. سپندار مذ لقب ملی زمین است. یعنی گستراننده، مقدس، فروتن. زمین نماد عشق است چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق می ورزد. زشت و زیبا را به یک چشم می نگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود امان می دهد. به همین دلیل در فرهنگ باستان اسپندار مذگان را بعنوان نماد عشق می پنداشتند.

میخوام به مناسبت ولنتاین فرنگی و ایرانی چند تا عکس عاشقونه بزام ببینم خوشتون میاد یا نه

برای دیدن اندازه واقعیشون کلیک کنین روووووووووووووووووش

 

 

 

 

 

پنج شنبه 26 بهمن 1391برچسب:, :: 11:28 قبل از ظهر :: نويسنده : yalda

هی دلت میخواد همه بغضهات از توی نگاهت خونده بشن !
میدونی که جسارت گفتن کلمه ها رو نداری ، اما یه نگاه گنگ تحویل میگیری ؛ یا جمله ای مثل : چیزی شده ؟!
اونجاست که بغضت رو با لیوان سکوت سر میکشی و با لبخندی سرد میگی : نه . . . هیچی . . . !

 

 

جمعه 13 بهمن 1391برچسب:, :: 1:36 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

صبر کردن دردناک است

و فراموش کردن دردناک تر

ولي

از اين دو دردناک تر اين است

که

نداني بايد صبر کني يا فراموش

جمعه 13 بهمن 1391برچسب:, :: 1:19 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

در صدا کردن نام تو، یک “کجایى” پنهان است
یک “کاش مى بودى”
یک” کاش باشى”

یک شنبه 8 بهمن 1391برچسب:, :: 2:42 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

وقتى کسى تورا عاشقانه دوست دارد
شیوه بیان اسم تو
در صداى او متفاوت است
و تو مى دانى
که نامت …
در لبهاى او ایمن است

یک شنبه 8 بهمن 1391برچسب:, :: 2:42 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

امشب
دیوانگى در من بالا زده!
نه سکوت
نه موسیقى
نه حتى سیگار …
هیچ چیز و هیچ چیز
این دیوانگى را تسکین نمى دهد
جز عطر تنت لعنتى …

یک شنبه 8 بهمن 1391برچسب:, :: 2:41 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

دلتنگ که باشی ، آدم دیگری می‌شوی
خشن‌تر.. عصبی‌تر.. کلافه‌ تر و تلخ‌ تر
و جالبتر اینکه ، با اطرافیان هم کاری نداری
همه اش را نگه میداری
و دقیقا سر کسی خالی میکنی ، که دلـتنگ اش هستی . . .

یک شنبه 8 بهمن 1391برچسب:, :: 2:39 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

اگه دنبالت میام فقط دارم حرفتو گوش می کنم !
آخه خودت گفتی برو دنبال زندگیت … !!!

یک شنبه 8 بهمن 1391برچسب:, :: 2:36 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

این داستان تکان دهنده واقعی است



امروز روز دادگاه بود و منصور داشت از همسرش جدا می شد ...
منصور با خودش زمزمه كرد ... چه دنیای عجیبی است این دنیای ما !
یك روز بخاطر ازدواج با ژاله سر از پا نمی شناختم و امروز به خاطر طلاقش خوشحالم.



ژاله و منصور 8 سال دوران كودكی رو با هم سپری كرده بودند.
آنها همسایه دیوار به دیوار یکدیگر بودند ولی به خاطر ورشكسته شدن پدر ژاله، پدر ژاله خونشونو فروخت تا بدیهی هاشو بده بعد هم آنها رفتند به شهر خودشون.
بعد از رفتن آنها منصور چند ماه افسرده شد.
منصور بهترین همبازی خودشو از دست داده بود.
7سال از اون روز گذشت تا منصور وارد دانشگاه حقوق شد.
دو سه روز بود که برف سنگینی داشت می بارید.
منصور كنار پنجره دانشگاه ایستاده بود و به دانشجویانی كه زیر برف تند تند
به طرف در ورودی دانشگاه می آمدند نگاه می كرد.
منصور در حالی كه داشت به بیرون نگاه می كرد یك آن خشكش زد.
باورش نمی شد که ژاله داشت وارد دانشگاه می شد !



منصور زود خودشو به در ورودی رساند و ژاله وارد شده نشده بهش سلام كرد.
ژاله با دیدن منصور با صدا گفت: خدای من منصور خودتی ؟!
بعد سكوتی میانشان حكمفرما شد.
منصور سكوت رو شكست و گفت : ورودی جدیدی ؟!
ژاله هم سرشو به علامت تائید تكان داد.
منصور و ژاله بعد از 7 سال دقایقی با هم حرف زدند و وقتی از هم جدا شدند
درخت دوستی كه از قدیم میانشون بود جوانه زد.


 از اون روز به بعد ژاله و منصور همه جا با هم بودند.
آنها همدیگر و دوست داشتند و این دوستی در مدت کوتاهی تبدیل شد به یك عشق بزرگ،
عشقی كه علاوه بر دشمنان دوستان رو هم به حسادت وا می داشت.
منصور داشت کم کم دانشگاه رو تموم می كرد و به خاطر این موضوع خیلی ناراحت بود چون بعد از دانشگاه نمی تونست مثل سابق ژاله رو ببینه به همین خاطر به محض تمام شدن دانشگاه به ژاله پیشنهاد ازدواج داد و ژاله بی چون چرا قبول كرد طی پنج ماه سور و سات عروسی آماده شد و منصور و ژاله زندگی جدیدشونو آغاز كردند.
یه زندگی رویایی زندگی كه همه حسرتش و می خوردند. پول، ماشین آخرین مدل، شغل خوب، خانه زیبا، رفتار خوب، تفاهم و از همه مهمتر عشقی بزرگ كه خانه این زوج خوشبخت رو گرم می كرد.
ولی زمانه طاقت دیدن خوشبختی این دو عاشق را نداشت ...



در یه روز گرم تابستان ژاله به شدت تب كرد !
منصور ژاله رو به بیمارستانهای مختلفی برد ولی همه دكترها از درمانش عاجز بودند. آخه بیماری ژاله ناشناخته بود.
اون تب بعد از چند ماه از بین رفت ولی با خودش چشمها و زبان ژاله رو هم برد و ژاله رو كور و لال کرد.
منصور ژاله رو چند بار به خارج برد ولی پزشكان آنجا هم نتوانستند كاری بكنند.
بعد از اون ماجرا منصور سعی می كرد تمام وقت آزادشو واسه ژاله بگذاره ساعتها برای ژاله حرف می زد براش كتاب می خوند از آینده روشن از بچه دار شدن براش می گفت ...



ولی چند ماه بعد رفتار منصور تغییر كرد منصور از این زندگی سوت و كور خسته شده بود و
گاهی فكر طلاق ژاله به ذهنش خطور می كرد !!!
منصور ابتدا با این افكار می جنگید ولی بالاخره تسلیم این افكار شد و تصمیم گرفت ژاله رو طلاق بده.
در این میان مادر و خواهر منصور آتش بیار معركه بودند و منصور را برای طلاق تحریک می کردند.
منصور دیگه زیاد با ژاله نمی جوشید بعد از آمدن از سر كار یه راست می رفت به اتاقش.
حتی گاهی می شد كه دو سه روز با ژاله حرف نمی زد !


 یه شب كه منصور و ژاله سر میز شام بودند منصور بعد از مقدمه چینی و من و من كردن به ژاله گفت:
ببین ژاله می خوام یه چیزی بهت بگم.
ژاله دست از غذا خوردن برداشت و منتظر شد منصور حرفش رو بزنه ... منصور ته مونده جراتشو جمع کرد و گفت :
من دیگه نمی خوام به این زندگی ادامه بدم یعنی بهتره بگم نمی تونم.
می خوام طلاقت بدم و مهریتم .......
در اینجا ژاله انگشتشو به نشانه سكوت روی لبش گذاشت و با علامت سر پیشنهاد طلاق رو پذیرفت.



بعد از چند روز ژاله و منصور جلوی دفتری بودند كه روزی در آنجا با هم محرم شده بودند.
منصور و ژاله به دفتر ازدواج و طلاق رفتند و بعد از ساعتی پائین آمدند در حالی كه رسما از هم جدا شده بودند.



منصور به درختی تكیه داد و سیگاری روشن كرد.
وقتی دید ژاله داره میاد، به طرفش رفت و ازش خواست تا اونو برسونه به خونه مادرش.
ولی در عین ناباوری ژاله دهن باز كرده گفت: لازم نكرده خودم میرم و بعد هم عصای نابیناها رو دور انداخت و رفت.



و منصور گیج و منگ به تماشای رفتن ژاله ایستاد !
ژاله هم می دید هم حرف می زد ...



منصور گیج بود نمی دونست ژاله چرا این بازی رو سرش آورده !
منصور با فریاد گفت من كه عاشقت بودم چرا باهام بازی كردی ؟!
منصور با عصبانیت و بغض سوار ماشین شد و رفت سراغ دكتر معالج ژاله.
وقتی به مطب رسید تند رفت به طرف اتاق دكتر و یقه دكتر و گرفت و گفت:
مرد ناحسابی من چه هیزم تری به تو فروخته بودم ؟
دكتر در حالی كه تلاش می كرد یقشو از دست منصور رها كنه منصور رو به آرامش دعوت می كرد ...
بعد از اینكه منصور کمی آروم شد دكتر ازش قضیه رو جویا شد.
وقتی منصور تموم ماجرا رو تعریف كرد دكتر سرشو به علامت تاسف تكون داد و گفت: همسر شما واقعا كور و لال شده بود ولی از یک ماه پیش یواش یواش قدرت بینایی و گفتاریش به كار افتاد و سه روز قبل كاملا سلامتیشو بدست آورد.
همونطور كه ما برای بیماریش توضیحی نداشتیم برای بهبودیشم توضیحی نداریم.
سلامتی اون یه معجزه بود !
منصور میون حرف دكتر پرید و گفت: پس چرا به من چیزی نگفت ؟
دكتر گفت: اون می خواست روز تولدتون این موضوع رو به شما بگه !
منصور صورتشو میان دستاش پنهون كرد و بی صدا اشک ریخت چون فردای اون روز؛ روز تولدش بود ...

دو شنبه 2 بهمن 1391برچسب:, :: 12:42 قبل از ظهر :: نويسنده : yalda

تنهایی یعنی : ذهنم پر از تو و خالی از دیگران است , اما کنارم خالی از تو و پر از دیگران است !

                                                                ****************

سلام دوستای گلمــــــــ................به کلبه ی تنهایی من خوش اومدینــــــــــــ

قدم رو تخم چشم یلدا گذاشتینــــــــــــــ........

خواهش میکنم اگه خوشتون اومد نظر بدینــــــــ.......پیشنهادی چیزیــــــــ

.......وقتی نظرارو میخونم خیلی روحیه میگیرمـــــــــــ(آره جان خودم).....

عاشقتونمــــــــــــــــــــــ......

بوووووســـــــــــــــ(واس خواهرای گرام).........

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

دلتنگى”
حس نبودن کسی است که تمام وجودت یکباره
تمنای بودنش رامیکند

 

شنبه 30 دی 1398برچسب:, :: 10:47 قبل از ظهر :: نويسنده : yalda

دلم برايت تنگ شده !

مي خواهم آنقدر اشک بريزم

تا غبار فاصله از قلبم تميـــز شود .

ولي مي ترسم ...

دو شنبه 25 دی 1391برچسب:تنهایی,,کلبه تنهایی,کلبه,یلدا,دیوونه,کلبه تنهایی یلدا-یه دختر دیوونه, :: 11:6 قبل از ظهر :: نويسنده : yalda

کاش می توانستم تمام دلتنگیهایم را بر کوله بار خدا میریختم تا با تنهائیش به کول بکشد

بدون هیچ خمی بر ابرو

اما افسوس که داده را پس نمیگیرد

زیباترین عشق های دنیا + تصاویر - www.taknaz.ir

زیباترین عشق های دنیا + تصاویر - www.taknaz.ir

زیباترین عشق های دنیا + تصاویر - www.taknaz.ir

زیباترین عشق های دنیا + تصاویر - www.taknaz.ir

اوخیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی

منم میخوام

منبع:تکناز

دو شنبه 18 دی 1391برچسب:, :: 12:39 قبل از ظهر :: نويسنده : yalda

حــــواست بـہ دلتــ باشد . . .
آن را هـــر جایــــے نگــذار!
ایــن روزهــــــا دل را میــدزدند . . .
بــعد ڪہ بہ دردشـــان نـخــورد
جـای صـــندوق پـستـــ آنــــرا در سطل آشـــــغال مے اندازند !
و تــو خوبــ مـیـــــدانے دلے که اَلمثنے شد!
دیــگر دِلــــ نمـیشود..

دو شنبه 18 دی 1391برچسب:کلبه تنهایی,تنهایی,یلدا,کلبه تنهایی یلدا,دیوونه, :: 12:31 قبل از ظهر :: نويسنده : yalda

گاهی باید احساس نکنی ، تا احساست کنند ! گاهی باید کسی باشی که نیستی ، تا کسی که بودی باشی ! گاهی باید چشم ها را بست ، تا تو را ببینند ! گاهی باید خوابید ، تا شاید بیدارت کنند ! گاهی باید رفت ، تا بودنت احساس شود ...

دو شنبه 18 دی 1391برچسب:کلبه تنهایی,تنهایی,یلدا,کلبه تنهایی یلدا,دیوونه, :: 12:30 قبل از ظهر :: نويسنده : yalda

مـُــتنفـّرґ از انسآטּ هایـﮯ ڪﮧ בیوآر بـُلنـבَت را مـﮯبیننـב ،
ولـﮯ بـﮧ בُنبـآل هـَمآטּ آجـُر لق בیوآرت هـَستنـב که :
تو را فرو بریزنـב
تا تو را انڪآر ڪُننـב
و از رویـَت رב شونـב...

دو شنبه 18 دی 1391برچسب:کلبه تنهایی,تنهایی,یلدا,کلبه تنهایی یلدا,دیوونه, :: 12:26 قبل از ظهر :: نويسنده : yalda

گفت لحظه ای بمان....لحظه ها ماندم و هرگز نیامد............


لحظه یعنی امتداد بی کسی


لحظه یعنی تا ابد دلواپسی


لحظه یعنی یک زمان بی زوال


لحظه یعنی آرزوهای محال


لحظه یعنی باش و خاموشی گزین


تا ابد کنج فراموشی گزین

لحظه یعنی منتظر باش و بمیر


تا قیامت دامن حسرت بگیر


لحظه ای بود و شبی بود و دمی


بعد ازآن شب مانده بر جا ماتمی


لحظه ای آتش جفا کاری نمود


نو گلی را از میان ما ربود


لحظه ای بر جای خود خشکیده بود


هر که آن شب آن هیاهو دیده بود


رفت و یک دم تن به ناپاکی نداد


تن به آتش داد و تنهایم نهاد

دو شنبه 18 دی 1391برچسب:تلخ,شعر,شعر تلخ,کلبه تنهایی,تنهایی,یلدا,کلبه تنهایی یلدا,دیوونه, :: 12:2 قبل از ظهر :: نويسنده : yalda

روزی دختری از پسری که عاشقش بود پرسید …:
چرا مرا دوست داری …؟
چرا عاشقم هستی …؟
پسر گفت …:
نمی توانم دلیل خاصی را بگویم اما از اعماق قلبم دوستت دارم …
دختر گفت …:
وقتی نمی توانی دلیلی برای دوست داشتن پیدا کنی چگونه می توانی بگویی عاشقم هستی .!.!.؟
پسر گفت… :
واقعا دلیلش را نمی دانم اما می توانم ثابت کنم که دوستت دارم …
دختر گفت …:
اثبات.!.!.؟
نه من فقط دلیل 
عشقت را می خواهم …
شوهر دوستم به راحتی دلیل دوست داشتنش را برای او توضیح می دهد…
اما تو نمی توانی این کار را بکنی …
پسر گفت …:
خوب …
من تو رو دوست دارم …
چون …
زیبا هستی…
چون…
صدای تو گیراست …
چون…
جذاب و دوست داشتنی هستی…
چون …
باملاحظه و بافکر هستی …
چون …
به من توجه و محبت می کنی …
تو را به خاطر لبخندت …
دوست دارم …
به خاطر تمامی حرکاتت…
دوست دارم …
دختر از سخنان پسر بسیار خشنود شد …
چند روز بعد …
دختر تصادف کرد و به کما رفت…
پسر نامه ای را کنار تخت او گذاشت…
نامه بدین شرح بود …:
عزیز دلم …
تو رو به خاطر صدای گیرایت دوست دارم …
اکنون دیگر حرف نمی زنی …
پس نمی توانم دوستت داشته باشم …
دوستت دارم …
چون به من توجه و محبت می کنی …
چون اکنون قادر به محبت کردن به من نیستی…
نمی توانم دوستت داشته باشم…
تو را به خاطر لبخندت و تمامی حرکاتت دوست دارم …
آیا اکنون می توانی بخندی …؟
می توانی هیچ حرکتی بکنی …؟
پس دوستت ندارم …
اگر عشق احتیاج به دلیل داشته باشد…
در زمان هایی مثل الان…
هیچ دلیلی برای دوست داشتنت ندارم…
آیا عشق واقعا به دلیل نیاز دار…؟
نه هرگز…
و من هنوز دوستت دارم …

نایت اسکین

دو شنبه 18 دی 1391برچسب:چرا دوستم داری؟,کلبه تنهایی,تنهایی,یلدا,کلبه تنهایی یلدا,دیوونه, :: 11:59 قبل از ظهر :: نويسنده : yalda

 دست عشق از دامن دل دور باد!

می‌توان آیا به دل دستور داد؟
نایت اسکین
 

می‌توان آیا به دریا حکم کرد

که دلت را یادی از ساحل مباد؟


نایت اسکین
موج را آیا توان فرمود: ایست!

باد را فرمود: باید ایستاد؟

نایت اسکین

آنکه دستور زبان عشق را

بی‌گزاره در نهاد ما نهاد


نایت اسکین
خوب می‌دانست تیغ تیز را

در کف مستی نمی‌بایست داد

نایت اسکین

 

 اگه دوسم داری..............بهم بگو...........این بهم امیدمیده...........امیدی برای شاد تر بودن

 

به کسی که دوستش داری بگو که چقدر بهش علاقه داری

و چقدر در زندگی براش ارزش قائل هستی

چون زمانی که از دستش بدی

مهم نیست که چقدر بلند فریاد بزنی

اون دیگر صدایت را نخواهد شنید

نایت اسکین

دو شنبه 18 دی 1391برچسب:دوست داشتن,کلبه تنهایی,تنهایی,یلدا,کلبه تنهایی یلدا,دیوونه, :: 11:54 قبل از ظهر :: نويسنده : yalda

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نامه عاشقانه خیلی جالب حتما باید تا آخر بخونی تا متوجه بشی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نامه یک پسر عاشق به دوست دخترش لطفا تا آخرشو بخونید تا متوجه عشق پسر به دوست دخترش بشید.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

1- محبت شدیدی كه صادقانه به تو ابراز میكردم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


2- دروغ و بی اساس بود و در حقیقت نفرت من نسبت به تو

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


3- روز به روز بیشتر می شود و هر چه بیشتر تو را می شناسم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


4- به پستی و دورویی تو بیشتر پی میبرم و

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


5- این احساس در قلب من قوت میگیرد كه بالاخره روزی باید

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


6- از هم جدا شویم و دیگر من به هیچ وجه مایل نیستم كه

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


7- شریك زندگی تو باشم و اگرچه عمر دوستی ما همچون عمر گلهای بهار كوتاه بود اما

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


8- توانستم به طبیعت پست و فرومایه تو پی ببرم و

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


9- بسیاری از صفات ناشناخته تو بر من روشن شد و من مطمئنم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


10- این خودخواهی ، حسادت و تنگ نظری تو را هیچ كس نمیتواند تحمل كند و با این وضع

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


11- اگر ازدواج ما سر بگیرد ، تمام عمر را

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


12- به پشیمانی و ندامت خواهیم گذراند . بنابراین با جدایی ازهم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


13- خوشبخت خواهیم بود و این را هم بدان كه

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


14- از زدن این حرفها اصلا عذاب وجدان ندارم و باز هم مطمئن باش

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


15- این مطالب را از روی عمق احساسم مینویسم و چقدر برایم ناراحت كننده است اگر

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


16- باز بخواهی در صدد دوستی با من برآیی . بنابراین از تو میخواهم كه

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


17- جواب مرا ندهی . چون حرفهای تو تمامش

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


18- دروغ و تظاهر است و به هیچ وجه نمیتوان گفت كه دارای كمترین

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


19- عواطف ، احساسات و حرارت است و به همین سبب تصمیم گرفتم برای همیشه

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


20- تو و یادگار تلخ عشقت را فراموش كنم و نمتوانم قانع شوم كه

 

 

 

 

 

 

 

 

 

GetBC(62);

من عاشق این آلبومم یعنی کلا آهنگای محسن یگانه رو دوس دارم.......خودشم دوس دارم....حالا هم کد آهنگ پیشوازای این آلبومو گذاشتم امید وارم لذت ببرین........اگه خوشتون اومد لطفا نظر بدین ..با تشکر

٣٣١٥٢٠٢هوایی شدی قطعه دو         
٣٣١٥٢٠١ هوایی شدی        
٣٣١٥٢٠٠ تو که میدونی        
٣٣١٥١٩٩ تنهایی    
٣٣١٥١٩٦ نمیزارم خسته شی        
٣٣١٥١٩٧ کی اومده جای من      
٣٣١٥١٨٨ باور کنم         
٣٣١٥١٨٩ نمیشه        
٣٣١٥١٩٠ تو حتی       
٣٣١٥١٩١ تو حتی قطعه دوم         
٣٣١٥١٩٢ یادته        
٣٣١٥١٩٣ دوست دارم         
٣٣١٥١٩٤ نرو       
٣٣١٥٢٠٣ بیت آخر  
٣٣١٥١٩٥ حباب 

پنج شنبه 14 دی 1391برچسب:کد , پیشواز,تنهایی,کلبه تنهایی یلدا,کلبه تنهایی,یه دختر دیوونه,دیوونه, :: 2:5 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

بیا عاشق بمانیم!

بیا حالا که عاشق هم هستیم کاری کنیم که لحظه هایمان پر از شادی و عشق باشد!

بیا حالا که همدیگر را عاشقانه دوست میداریم برای همیشه با هم بمانیم و عهدی که با

هم بستیم را نشکنیم !

بگذار با آرامش با هم باشیم ، نه اینکه لحظه هایمان پر از غصه و عذاب باشد !

عشق کلام زیباییست ما بدنامش میکنیم ، عشق شیرین است ما تلخش میکنیم!

عشق پاک و مقدس است ما  پر از گناهش میکنیم !

اگر به هوای این نشسته ای که تا ابد با هم باشیم کاری نکن که فردا پشیمان شوی!

قدر مرا را بدان ، عاشقتر از من کسی نیست !

قلبم را نشکن ، بی گناهتر از من عاشقی نیست !

بیا حالا که قلبم را با اطمینان به تو دادم تو نیز پاسخ این اطمینان را به قلبم بده !

برای من فراموش کردن یک بی وفا کار ساده ایست پس با ما بی وفایی نکن ، همچو من

که عاشقانه دوستت دارم ، مرا دوست داشته باش !

به خدا انتظار سختی نیست ، اگر عشق در قلب تو باشد مرا درک خواهی کرد !

اگر به سختی عاشق شدم ، مطمئن باش اگر لایق من نباشی به راحتی نیز میتوانم قید

تو را بزنم !

این یک غرور بی جا در وجودم نیست ، این یک حقیقت تلخیست که بعد از مدتها به آن پی

برده ام!

آنقدر بی وفایی دیده ام که شناختن کسی که مرا از ته دل دوست دارد برای من کار

سختی است !

من به تو ایمان دارم ، تو میتوانی برای من بهترین باشی ، تو میتوانی همانی باشی که

مدتهاست در انتظار او نشسته ام !

بیا حالا که دیوانه وار تو را دوست دارم ، قدر این عشق پاک را بدان ، که عاشقتر از من

کسی نیست !

سه شنبه 5 دی 1391برچسب:یلدا,تنهایی,کلبه,کلبه تنهایی,دختر,کلبه تنهایی یلدا, :: 6:25 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

بیا عاشق بمانیم!

بیا حالا که عاشق هم هستیم کاری کنیم که لحظه هایمان پر از شادی و عشق باشد!

بیا حالا که همدیگر را عاشقانه دوست میداریم برای همیشه با هم بمانیم و عهدی که با

هم بستیم را نشکنیم !

بگذار با آرامش با هم باشیم ، نه اینکه لحظه هایمان پر از غصه و عذاب باشد !

عشق کلام زیباییست ما بدنامش میکنیم ، عشق شیرین است ما تلخش میکنیم!

عشق پاک و مقدس است ما  پر از گناهش میکنیم !

اگر به هوای این نشسته ای که تا ابد با هم باشیم کاری نکن که فردا پشیمان شوی!

قدر مرا را بدان ، عاشقتر از من کسی نیست !

قلبم را نشکن ، بی گناهتر از من عاشقی نیست !

بیا حالا که قلبم را با اطمینان به تو دادم تو نیز پاسخ این اطمینان را به قلبم بده !

برای من فراموش کردن یک بی وفا کار ساده ایست پس با ما بی وفایی نکن ، همچو من

که عاشقانه دوستت دارم ، مرا دوست داشته باش !

به خدا انتظار سختی نیست ، اگر عشق در قلب تو باشد مرا درک خواهی کرد !

اگر به سختی عاشق شدم ، مطمئن باش اگر لایق من نباشی به راحتی نیز میتوانم قید

تو را بزنم !

این یک غرور بی جا در وجودم نیست ، این یک حقیقت تلخیست که بعد از مدتها به آن پی

برده ام!

آنقدر بی وفایی دیده ام که شناختن کسی که مرا از ته دل دوست دارد برای من کار

سختی است !

من به تو ایمان دارم ، تو میتوانی برای من بهترین باشی ، تو میتوانی همانی باشی که

مدتهاست در انتظار او نشسته ام !

بیا حالا که دیوانه وار تو را دوست دارم ، قدر این عشق پاک را بدان ، که عاشقتر از من

کسی نیست !

سه شنبه 5 دی 1391برچسب:عاشق,عشق,بمانیم, :: 6:20 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

 

 

بيا با هم بخوانيم

 

        شكوه لحظه‌ها را

 

                بيا با هم ببينيم

 

                        سكوت ياسها را

 

بيا باهم بخنديم

 

    وفاي بي‌وفا را

 

            بيا با هم بگرييم

 

                    شكست لاله‌ها را

 

بيا با هم بلرزيم

 

      شروع بادها را

 

            بيا با هم بسازيم

 

                      تمام سازها را

 

بيا با هم بغريم

 

    تمام دردها را

 

        بيا با هم هميشه

 

            به هم عاشق بمانیم

 

 بيا به حرمت عشق

 

      من و تو ، ما بمانيم

 

          چرا كه بي ‌تو من هم

 

                  نگاهي سرد دارم

 

                           دلي پر درد دارم

                     بيا باهم بمانيم

 

 

 

باتو، همه‌ی رنگهای این سرزمین مرا نوازش می‌کند


باتو، آهوان این صحرا دوستان همبازی من‌اند


باتو، کوه ها حامیان وفادار خاندان من‌اند


باتو، زمین گاهواره ای است که مرا در آغوش خود می‌خواباند


ابر، حریری است که برگاهواره ی من کشیده‌اند


و طناب گاهواره ام را مادرم، که در پس این کوه ها همسایه‌ی ماست در دست خویش دارد

 

 

باتو، دریا با من مهربانی می‌کند


باتو،  سپیده‌ی هرصبح بر گونه ام بوسه می‌زند


باتو، نسیم هر لحظه گیسوانم را شانه می‌زند


باتو، من با بهار می‌رویم


باتو، من در عطر یاس ها پخش می‌شوم


باتو، من درشیره‌ی هر نبات می‌جوشم


باتو، من در هر شکوفه می‌شکفم


باتو، من در طلوع لبخند می‌زنم، در هر تندر فریاد شوق میکشم، درحلقوم مرغان عاشق

می‌خوانم در غلغل چشمه ها می‌خندم، در نای جویباران زمزمه می‌کنم


باتو، من در روح طبیعت پنهانم


باتو، من بودن را، زندگی را، شوق را، عشق را، زیبایی را، مهربانی پاک خداوندی را می‌نوشم

 

 

باتو، من در خلوت این صحرا، درغربت این سرزمین، درسکوت این آسمان، درتنهایی این

بی‌کسی، غرقه‌ی فریاد و خروش و جمعیتم، درختان برادران من‌اند و پرندگان خواهران من‌اند

وگلها کودکان من‌اند و‌اندام هر صخره مردی از خویشان من است و نسیم قاصدان بشارت گوی

من‌اند وب وی باران، بوی پونه، بوی خاک، شاخه ها ی شسته، باران خورده، پاک، همه

خوش‌ترین یادهای من، شیرین ترین یادگارهای من‌اند.


بی تو، من رنگهای این سرزمین را بیگانه می‌بینم


بی تو، رنگهای این سرزمین مرا می‌آزارند


بی تو، آهوان این صحرا گرگان هار من‌اند


بی تو، کوه ها دیوان سیاه و زشت خفته‌اند


بی تو، زمین قبرستان پلید و غبار آلودی است که مرا در خود به کینه می‌فشرد


ابر، کفن سپیدی است که بر گور خاکی من گسترده‌اند


وطناب گهواره ام را از دست مادرم ربوده‌اند و بر گردنم افکنده‌اند


بی تو، دریا گرگی است که آهوی معصوم مرا می‌بلعد


بی تو، پرندگان این سرزمین، سایه های وحشت‌اند و ابابیل بلایند


بی تو، سپیده‌ی هر صبح لبخند نفرت بار دهان جنازه ای است


بی تو، نسیم هر لحظه رنج های خفته را در سرم بیدار می‌کند


بی تو، من با بهار می‌میرم


بی تو، من در عطر یاس ها می‌گریم


بی تو، من در شیره‌ی هر نبات رنج هنوز بودن را و جراحت روزهایی را که همچنان زنده خواهم ماند لمس می‌کنم.


بی تو، من با هر برگ پائیزی می‌افتم. بی تو، من در چنگ طبیعت تنها می‌خشکم


بی تو، من زندگی را، شوق را، بودن را، عشق را، زیبایی را، مهربانی پاک خداوندی را از یادمی‌برم


بی تو، من در خلوت این صحرا، درغربت این سرزمین، در سکوت این آسمان، درتنهایی این بی کسی، نگهبان سکوتم، حاجب درگه نومیدی، راهب معبد خاموشی، سالک راه فراموشی ها، باغ پژمرده‌ی پامال زمستانم.


درختان هر کدام خاطره‌ی رنجی، شبح هر صخره، ابلیسی، دیوی، غولی، گنگ و پرکینه

فروخفته، کمین کرده مرا بر سر راه، باران زمزمه ی گریه در دل من،


بوی پونه،  پیک و پیغامی‌نه برای دل من، بوی خاک، تکرار دعوتی برای خفتن من،


شاخه های غبار گرفته، باد خزانی خورده، پوک، همه تلخ ترین یادهای من، تلخ ترین یادگارهای من‌اند. 

 

 

 

پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:یلدا,تنهایی,کلبه,کلبه تنهایی,دختر,کلبه تنهایی یلدا, :: 11:55 قبل از ظهر :: نويسنده : yalda

 

کاش می شد ،روزه سخت سکوت

 

 

را، به اغاز سخن، افطار کرد...

 

 

کاش می شد ،با پلی از غم گذشت

 

 

تا در انسوتر، ترا دیدار کرد...

 

 

کاش می شد ،جسم منحوس فراق

 

 

تا ابد ،صد مرتبه بر دار کرد...

 

 

کاش می شد ،قایقی از جنس کوه

 

 

ساخت،با موج قدر پیکار کرد...

 

 

کاش می شد ،رفت تا اوج فلک

 

 

این قفس،زنجیر را انکار کرد...

 

 

کاش می شد ،بین این نامحرمان

 

 

قاصدک را، محرم اسرار کرد...

 

 

کاش می شد ،نغمه ای شد در گلو

 

 

مثل بلبل ،بر لب منقار کرد...

 

 

کاش می شد ،لحظه ای پروانه وار

 

 

گرد شمعی ،بال و پر،ایثار کرد...

 

 

کاش می شد ،از میان لحظه ها

 

 

لحظه ای کوتاه را، بسیار کرد...

 

 

کاش می شد، با تمرکز،با دعا

 

 

روح و جسمی در کنار،احضار کرد...

 

 

کاش می شد، انعکاس جمله ای

 

 

را میان دره ای ،اصرار کرد...

 

 

کاش می شد ،از میان واژه ها

 

 

واژه ای را دائما تکرارکرد...

 

 

کاش می شد، کنج زندان سکوت

 

 

با شهامت، عشق را،اقرار کرد...

 

پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:یلدا,تنهایی,کلبه,کلبه تنهایی,دختر,کلبه تنهایی یلدا, :: 11:53 قبل از ظهر :: نويسنده : yalda

در کنار سیب و رازقی عطر عاشقی پیچیده است و من در دنیای ساده ی خود عاشقم.شب یلداست و من دوباره درد فراق دارم

، چه یلدای عاشقانه ای . یاد یار .شبی که صبح نمی شود و دردی که پایان را نمیداند ، چه درد شیرینی.یلدایی که هر لحظه اش سرشار از عشق باشد باید هم بلند ترین شب سال باشد.

کسی که در رویای من گم شده است ، ایا امشب یادهمچون من یاد عشقش دارد؟ دلتنگم ، ای کاش می شد تنهاییم پایان یابد . سکوت میکنم ، میگریم ، فریاد میزنم ، می خندم . در شب بارانی یلدا ، در زیر باران ، می دوم و می ایستم ،چترم را رها میکنم و خودم را در آغوش باران می اندازم و می گریم.امشب بارن پیش من شرمنده شده است.چه یلدای عاشقانه ای ، آری امشب شب یاد است ، شب حسرت ، شب خاطره ، دلتنگی هایم پایان می پذیرد . طبق معمول هر شب ،در رویای خود با معشوقم دیدار میکنم .

و خودم را در آغوش گرمش رها میسازم . چه پایان زیبایی برای یلدای عشق من است.

پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:, :: 10:48 قبل از ظهر :: نويسنده : yalda

برای زندگیم هنوز بهانه ای ندارم ، شاید در آینده بهانه ای باشد.کاش غصه تموم می شد و تنها نمی ماندم اگر کسی در کنارم بود،شاید بهانه ای برایم بود تا زنده بمانم و زندگی کنم. میگویند : زندگی زیباست .میگویم:اگر چه زندگی زیباست اما برای چه زیباست؟برای که زیباست؟با که زیباست؟چه بهانه ای برای زندگی داشته باشم ؟ غرق در غم هایم شوم ، در گوشه ای بنشینم و شعر بگویم برای کسی که در کنارم نیست ؟هر روزم تکراریست . چه کسی تکرار را دوست دارد؟ زندگیم دیگر دشت غم است . به شعله هایم می نگرم، شمعی نیمه جانم و درگیر دردی شدم که تمامی ندارد و مرا با آتش خود ذوب میکند.نفس های اخرم است.اگر یک بهانه هم برای زندگی داشتم این هزاران بهانه برای مرگ را فراموش میکردم . ولی افســــــــــــــــــوس

پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:یلدا,تنهایی,کلبه,کلبه تنهایی,دختر,کلبه تنهایی یلدا, :: 10:42 قبل از ظهر :: نويسنده : yalda


 

 

درگیر توام ، منی که مال توام ، تویی که زندگی ام هستی ، از آغاز تا آغاز دوباره اش با دلم هستی

 

و تو آغاز من هستی ، این تو هستی که تنها مال من هستی ، کسی جز تو در قلبم جایی ندارد ، عشق بی تو هیچ معنایی ندارد!
این لحظات با تو بودن است ، که زندگی همیشه پر از عشق و لبخند عاشقانه است ، این روزهای من است ، مثل آن لحظات در گرو با تو بودن است
تویی که چشمانت مرا عاشق کرده ، منی که اینک دلم بهانه تو را کرده ، تویی که به انتظار نشسته ای ، منی که آغوشم هوس در میان گرفتنت را کرده…
تشنه ام ، تشنه ی تو را در میان خود  گرفتن ، احساس آن لحظه های گرم ، و رفتن به اوج آن لحظه هایی که با تمام وجود درک میکنم و میدانم مال منی ، تنها مال من، همیشه مال هم!
هیچ چیز جز تو برایم در این دنیا ارزش ندارد ، میخواهم تا زنده ام در کنارت باشم ، میخواهم تا فرصت باقیست محو نگاه زیبای تو باشم
میترسم بمیرم و نتوانم تو را در آغوش بگیرم ، میترسم تو نباشی و من تنها بمیرم!
میترسم بخوابم و در خواب هم نبینم تو را ، حسرت شود دیدنت ، باز کنم چشمهایم را و ببینم دیگر هیچگاه نمیبینمت!
عشق برایم همه لحظه هاست ، از اینجا که بیدارم تا آنجا که خوابم ، و جایی که در آن دنیا میمانم ، از اینجا که در کنارمی تا آنجا که تو را با خود میبرم و جایی که همیشه در قلبم میمانی!

عشق برایم تویی و صدای نفسهایت ، هیچکس که جز تو برایم عشق نمیشود و تو برایم مثل هیچکس نمیشوی! تو برایم مثل بارانی ، پر از طراوت و تازگی ، تو برایم مثل این روزهایی ، روزهای پر از عشق و دلدادگی!

 

 

از آنجا که خیلی دوستت دارم ، میتوانی از عمق احساسم بفهمی تو آنقدر با ارزشی که چه عاشقانه میتپد قلبم برایت…

 

" تقدیم به مهربانم که چشمانش زلال چون آسمان ونگاهش نورانی چون آفتاب و دستانش سخاوت ابر وکلامش ترنم باران را داراست"

 

 

 

 

پنج شنبه 25 آبان 1391برچسب:درگیر, عشق, :: 2:44 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda
ه گزارش آژانس خبری روز (دی نا) به نقل از مجله فرانسوی آرت: این تصاویر در موزه شهر ویتری سورسن فرانسه (به فرانسوی: Vitry-sur-Seine) به نمایش گذاشته شده اند اما تنها به جنبه های عاشقانه ،خوشبختی و مثبت عشق نگاه نکرده است بلکه به لحظات دردناک و غم آلود نیز پرداخته است .

1. مقاومت در برابر تاثیرات عشق :
یک زوج عکاس و هنرمند به نام مارینا آبراموویک و یولی ، تصویری از مقاومت فیزیکی و ذهنی در برابر عشق دیگری را این چنین به تصویر کشیده اند . تیری از عشق که خواستار ورود به قلب است اما با مقاومت دیگری روبرو می شود.
 

2. خالی شدن از احساسات :
عکاس این عکس " هایلی نیومن " است و نام این عکس را " عینک گریان " گذاشته است .
او می گوید : من به مدت یک سال ، زمانی که از وسایل حمل و نقل عمومی استفاده می کردم برای اینکه اشک هایی که از چشمانم سرازیر می شوند کمتر دیده شوند یک پوشش سیاه رنگ به اسم عینک را بر روی چشمان گریانم قرار می دادم .
این عینک احساسات مرا به خوبی پوشش می داد .
کمی بعد عینک زدن برای خالی شدن از احساسات درونی در معابر عمومی باب شد .
 

3. قلب های ناگسستنی :
" فیونا بانر " تصویری هنری را با نام " قلب های ناگسستنی " خلق کرده است . قلب ها با وجود اینکه شکسته می شوند اما کنار یکدیگر باقی می مانند . او با این تصویر یک سمبل واقعی از زندگی را نشان می دهد که انسان ها حتی در سخت ترین شرایط نیز بخاطر عشقی که دارند نباید دیگری را ترک کنند .
 

4. شعر عاشقانه :
آثار هنری تریسی کریما امین (Tracey Karima Emin) ‏ریشه در زندگی شخصی او دارد . وی یک هنرمند بریتانیایی و از برجسته‌ترین اعضای هنرمندان جوان بریتانیایی است. او این شعر عاشقانه بسیار زیبا را سروده است .
 

5.اشک :
اشک تنها حالتی است که در تمام عشق های نافرجام صدق می کند . عکاس این طرح " بس ژان آدر " می باشد و نام این تابلو را " من بیش از آن ناراحتم که بتوانم به زبان بیاورم " این عکس حقایقی را بازگو می کند که حتی ساعت های فیلم برداری یا تصویر برداری این تاثیر را ندارد .
 

6. آغوش عاشقانه از نوع پست مدرنیسم :
این تصویر دو دستگاه عاشق را نشان می دهد که روبروی یکدیگر قرار دارند! به نوعی بیانگر این موضوع می باشد که عشق در جوامع امروزی تغییر گسترده ای در شکل داشته و حتی از داخل دستگاه های ماشینی نیز دیده می شود . این عکس توسط آنژ لسیکا گرفته شده است .
 

7. عشق ناب :
این ایده توسط فیلیکس گونزالز طراحی و گرفته شده است . گونزالز با این طرح به طور سمبلی نشان می دهد که دو فرد عاشق حتی ساعت بدن و روحشان نیز یکی است و تفاوتی با هم ندارند .
 

8. جدایی ناپذیر :
فرانسوا خاویر ، فیلمی را که در آن یک جفت طوطی به مدت سه ماه با هم زندگی می کنند را فیلم برداری کرد . آنها فارغ از اتفاقاتی که رخ می دهد با هم زندگی می کنند .

وقتی یکی را دوست دارید !!!

وقتی یکی را دوست دارید، حتی فکر کردن به او باعث شادی و آرامشتان می شود

وقتی یکی را دوست دارید، در کنار او که هستید، احساس امنیت می کنید

وقتی یکی را دوست دارید، حتی با شنیدن صدایش، ضربان قلب خود را در سینه حس می کنید

وقتی یکی را دوست دارید، زمانی که در کنارش راه می روید احساس غرور می کنید

وقتی یکی را دوست دارید، تحمل دوری اش برایتان سخت و دشوار است

وقتی یکی را دوست دارید، شادی اش برایتان زیباترین منظره دنیا و ناراحتی اش برایتان سنگین ترین غم دنیاست

وقتی یکی را دوست دارید، حتی تصور بدون او زیستن برایتان دشوار است

وقتی یکی را دوست دارید، شیرین ترین لحظات عمرتان لحظاتی است که با او گذرانده اید

وقتی یکی را دوست دارید، حاضرید برای خوشحالی اش دست به هر کاری بزنید

وقتی یکی را دوست دارید، هر چیزی را که متعلق به اوست، دوست دارید

وقتی یکی را دوست دارید، در مواقعی که به بن بست می رسید، با صحبت کردن با او به آرامش می رسید

وقتی یکی را دوست دارید، برای دیدن مجددش لحظه شماری می کنید

وقتی یکی را دوست دارید، حاضرید از خواسته های خود برای شادی او بگذرید

وقتی یکی را دوست دارید، به علایق او بیشتر از علایق خود اهمیت می دهید

وقتی یکی را دوست دارید، حاضرید به هر جایی بروید که فقط او در کنارتان باشد

وقتی یکی را دوست دارید، ناخود آگاه برایش احترام خاصی قائل هستید

وقتی یکی را دوست دارید، تحمل سختی ها برایتان آسان و دلخوشی های زندگیتان فراوان می شوند

وقتی یکی را دوست دارید، او برای شما زیباترین و بهترین خواهد بود اگرچه در واقع چنین نباشد

وقتی یکی را دوست دارید، به همه چیز امیدوارانه می نگرید و رسیدن به آرزوهایتان را آسان می شمارید

وقتی یکی را دوست دارید، با موفقیت و محبوبیت او شاد و احساس سربلندی می کنید

وقتی یکی را دوست دارید، واژه تنهایی برایتان بی معناست

وقتی یکی را دوست دارید، آرزوهایتان آرزوهای اوست

وقتی یکی را دوست دارید، به زندگی هم عشق می ورزید

 

جمعه 19 آبان 1391برچسب:وقتی ,یکی را ,دوست ,دارید, :: 12:44 قبل از ظهر :: نويسنده : yalda

انواع عشق + عکس www.taknaz.ir

جمعه 19 آبان 1391برچسب:انواع,عشق, :: 12:37 قبل از ظهر :: نويسنده : yalda

این معلم یک فرمول را با گچ بر روی تخته سیاه می نویسد

به نظر شما مفهوم این فرمول چیست؟

فرمول عشق کشف شد ! ( تصویر متحرک) www.taknaz.ir

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.فرمول عشق کشف شد ! ( تصویر متحرک) www.taknaz.ir

جمعه 19 آبان 1391برچسب:فرمول,عشق, :: 12:34 قبل از ظهر :: نويسنده : yalda

واسه ی عشق ابدی من ......خودش میدونه کیه

تلخ ترین حرف : دوستت دارم اما …

شیرین ترین حرف : … اما دوستت دارم

.

.

.

آغوشت ٬ علم را زیـر سوال می برد !

آنقدر آرامم میکند

که هیچ مُسکنی جایش را نمی گیرد . . .

.

.

.

(جملات ناب عاشقانه)

تو ای روحم ، عزیز دلنوازم / ز پیغامت نمودی سرفرازم

تو در یاد منی ، من شرمسارم / صفای قلب پاکت را بنازم . . .

.

.

.

(اس ام اس عاشقانه)

هیچ چیز دلنشین تر از این نیستکه مدام نامت را صدا بزنم

با یک علامت سوال … “؟”

و تو با حوصله جواب بدهی جـــــــــــون ِدلــــم !؟

.

.

.

(پیامک عاشقانه)

این بار میخواهم صدای بوسه هایت را ضبط کنم

دور که میشوی دلم برای مَلچ مُلوچ هایت تنگ میشود . . .

.

.

.

(شعر عاشقانه)

من آن عاشق ترین پروانه هستم / که عهدی بر سر جان با تو بستم

تو آن شمع خرامان سوز هستی / که چون آتش به جان من نشستی

ندارم هیچ باک از آتش عشق / که این آتش ز مرهم خوشتر آید . . .

 

.

.

.

(متن عاشقانه)

تو قلب منو کشتی و رفتی ، اما میدونم که حتما یه روز بر میگردی

چون همیشه قاتل به محل جنایت بر می گرده . . .

.

.

.

(جملات شگفت انگیز عاشقانه)

خوشبختی چیزی نیست که دیگران از بیرون ببینن و بگن

خوشبختی اون چیزی که تو دل آدمه

خوشبختی دلخوشیه آدمه

خوشبختم ٬ چون تورو دارم . . .

.

.

.

(بهترین جملات عاشقانه)

رسیده ام به حس برگی که می داند ، باد از هر طرف که بیاید

سرانجامش افتادن است . . .

.

.

.

(راد اس ام اس)

اگر کلمه دوستت دارم کلید زندان من و توست

پس با تمام وجود فریاد میزنم دوستت دارم . . .

.

.

.

(www.RadsMs.com)

لبخند هایت وقتی زیباست که می دونم دلیلش خودمم . . .

.

.

.

 

تنهایی همین است ، تکرار نامنظم من بی تو

بی آنکه بدانی برای تو نفس می کشم  . . .

.

.

.

ماه در روی کسی غیر تو دیدن ممنوع / ناز چشم کسی جز تو خریدن ممنوع

تابلویی بر سر دروازه ی قلبم زده ام / که ورود احدی جز تو اکیدا ممنوع . . .

.

.

.

تو که سرد می شوی

من از دهن می افتم . . .

.

.

.

دلم تنگ است اما هنوز تو در آن جا می شوی ، چقدر ابعاد بودنت عجیب است !

.

.

.

پیاز هم که خرد میکنی برایش اشک میریزی

از پیاز هم کمتر بودم ، مرا خرد کردی و خندیدی . . .

.

.

.

در خاطری که ” تویی ” دیگران فراموشند

بگذار در گوشت بگویم

 ”میخواهمت”

این خلاصه ی ، تمام حرفای عاشقانه دنیاست . . .

.

.

.

اندازه دوست داشتن مهم نیست ٬ کیفیتش مهمه

همیشه یک دونه دوست داشته باشیم ولی مـردونه . . .

.

.

.

سخت میترسیدم از اینکه

من از نژاد شیشه باشم و شکستنی

او از نژاد جاده باشد و رفتنی

آری روزها گذشت ، همان شد ، او رفت ، من شکستم  . . .

.

.

.

من بهانه میگیرم و تو دهانم را

با یک “بــــــــوســــه” ببند . . .

.

.

.

ابرها به آسمان تکیه می کنند

درختان به زمین

و انسان ها به مهربانی هم

تقدیم به سرزمین مهربانی خودم . . .

.

.

.

به یک “هستم”

به یک “نترس”

به یک “نوازش”

به یک “آغوش”

به یک “دوستت دارم”

خلاصه بگویم به “تو”

نیازمندم !

.

.

.

عشق

دق الباب نمیکند

مودب نیست ، حرف شنو نیست

درس خوانده نیست ، درویش نیست

سربزیر نیست ،مطیع نیست

عشق دیوار را باور نمیکند، کوه را باور نمیکند

گرداب را باور نمیکند، مرگ را حتی باور ندارد

پس بیخودی با عشق نجنگ ..تو برنده نمیشی

 

پنج شنبه 11 آبان 1391برچسب:اس ,ام ,اس, :: 11:24 قبل از ظهر :: نويسنده : yalda

زنی از خانه بیرون آمد و سه پیرمرد را با چهره های زیبا جلوی در دید.
به آنها گفت: « من شما را نمی شناسم ولی فکر می کنم گرسنه باشید، بفرمائید داخل تا چیزی برای خوردن به شما بدهم.»
آنها پرسیدند:« آیا شوهرتان خانه است؟»
زن گفت: « نه، او به دنبال کاری بیرون از خانه رفته.»
آنها گفتند: « پس ما نمی توانیم وارد شویم منتظر می مانیم.»
عصر وقتی شوهر به خانه برگشت، زن ماجرا را برای او تعریف کرد.
شوهرش به او گفت: « برو به آنها بگو شوهرم آمده، بفرمائید داخل.»
زن بیرون رفت و آنها را به خانه دعوت کرد. آنها گفتند: « ما با هم داخل خانه نمی شویم.»
زن با تعجب پرسید: « چرا!؟» یکی از پیرمردها به دیگری اشاره کرد و گفت:« نام او ثروت است.» و به پیرمرد دیگر اشاره کرد و گفت:« نام او موفقیت است. و نام من عشق است، حالا انتخاب کنید که کدام یک از ما وارد خانه شما شویم.»
زن پیش شوهرش برگشت و ماجرا را تعریف کرد. شوهـر گفت:« چه خوب، ثـروت را دعوت کنیم تا خانه مان پر از ثروت شود! » ولی همسرش مخالفت کرد و گفت:« چرا موفقیت را دعوت نکنیم؟»
فرزند خانه که سخنان آنها را می شنید، پیشنهاد کرد:« بگذارید عشق را دعوت کنیم تا خانه پر از عشق و محبت شود.»
مرد و زن هر دو موافقت کردند. زن بیرون رفت و گفت:« کدام یک از شما عشق است؟ او مهمان ماست.»
عشق بلند شد و ثروت و موفقیت هم بلند شدند و دنبال او راه افتادند. زن با تعجب پرسید:« شما دیگر چرا می آیید؟»

پیرمردها با هم گفتند:« اگر شما ثروت یا موفقیت را دعوت می کردید، بقیه نمی آمدند ولی هرجا که عشق است ثروت و موفقیت هم هست! »

آری… با عشق هر آنچه که می خواهید می توانید به دست آوردید

چهار شنبه 9 فروردين 1391برچسب:داستا, زیبا,داستان زیبا, :: 2:20 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda
 

 

 

برام دعا كن عشق من، همين روزا بميرم ...

 

 

 

 

آخه دارم از رفتن بدجوري گُر ميگيرم ...

 

 

 

دعا كنم كه اين نفس،تموم شه تا سپيده ...

 

 

 

كسي نفهمه عاشقت، چي تا سحر كشيده ...

 

 

 

اين آخرين باره عزيز،دستامو محكمتر بگير ...

 

 

 

آخه تو كه داري ميري،به من نگو بمون نمير ...

 

 

 

گاهي بيا يه باغ سبز،درش بروت بازه هنوز ...

 

 

 

من با تو سوختم نازنين،باشه برو با من نسوز ...

 

 

 

اگه يروز برگشتي و گفتن فلاني مرده ...

 

 

 

بدون كه زير خاك سرد حس نگاتو برده

 

 

 

گريه نكن براي من قسمت ما همينه ...

 

 

 

دستامو محكمتر بگير لحظه ي آخرينه ...

 

 

 

اين آخرين باره عزيز،دستامو محكمتر بگير ...

 

 

 

آخه تو كه داري ميري،به من نگو بمون نمير ...

 

 

 

 

گاهي بيا يه باغ سبز،درش بروت بازه هنوز ...

 

 

 

من با تو سوختم نازنين،باشه برو با من نسوز ...

 

برام دعا كن عـــــــــشــــــــــق من ...

چهار شنبه 17 اسفند 1390برچسب:, :: 6:38 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

دوستون دارم

برای تو می نویسم...

برای تويی كه تنهايی هايم پر از ياد توست...

برای تويی كه قلبم منزلگه عـــشـــق توست
...

برای تويی كه احسا
سم از آن وجود نازنين توست ...

برای تويی كه تمام هستی ام در عشق تو غرق شد...

برای تويی كه چشمانم هميشه به راه تو دوخته است...

برای تويی كه مرا مجذوب قلب ناز و احساس پاك خود كردی...

برای تويی كه وجودم را محو وجود نازنين خود كردی...

برای تويی كه هر لحظه دوری ات برایم مثل یک قرن است...

... تويی كه سـكوتـت سخت ترين شكنجه من است برای

برای تويی كه قلبت پـا ك است ...

برای تويی كه در عشق ، قـلبت چه بی باك است...

برای تويی كه عـشقت معنای بودنم است...

برای تويی كه عـشقت معنای بودنم است...

برای تويی كه غمهایت معنای سوختنم است...

برای تویی که آرزوهایت آرزویم است...

خدایا...........

 

خدايا فقط تو را مي خواهم.....باور کرده ام که فقط تويي سنگ صبور حرف هايم
مي ترسم از اينکه بگم دوسش دارم...اون نمي دونه که با دل من چه کرده...نمي دونه که دلي رو اسير خودش کرده
هنوز در باورم نيست که دل به اون دادم و اون شده همه هستي ام
روز هاي اول آشنايي را بياد مياورم آمدنش زيبا بود ...آنقدر زيبا حرف مي زد که به راحتي دل به او باختم و او شد اولين عشقم در زندگي
بارالها گويي تو تمام زيبايي هاي عالم را در چهره و کلام او نهاده بودي
واين گونه مرا اسير او کردي و دل کندن از او شد برايم محال و داشتنش بزرگترين ارزويم در زندگي
حالا که عاشقش شدم تو بگو چه کنم که تنهايم نگذارد....خدايا امشب به تو مي گويم چون تو تنها مونس تنهايي هايم هستي..
چگونه بگويم بدون او مي ميرم....او رفته و در باورم نيست نبودنش...
خود خوب مي دانم او مرا کودکي فرض کرد که نمي داند عشق چيست و براي عاشقي حرمتي قائل نمي باشد
مرا به بازي گرفت يا شايد....نمي دانم.....دگر هيچ نمي داني.. اعتراف مي کنم نفسم به بودن او وابسته است
بعد رفتن او دگر اين نفس را هم نمي خواهم....حال تو بگو چه کنم ؟
بار خدايا دوست دارم مرا بفهمد حتي براي يه لحظه

 
 
بیا

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comبیا تا قصه نیمه تمام عشق را با شیرینی به پایان برسانیمبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comبرگرد تا قصه من و تو پایانش تلخ و غم انگیز نباشدبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comدلم برای لحظه های دیدار با تو تنگ شدهبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comچه عاشقانه نگاهم می کردی و حرف می زدیبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comچرا رفتی از کنارم؟بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comتو رفتی و من تنهای تنها در این دنیای بی محبتبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comبا چند خاطره ماندمبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comبرگرد تا دوباره آن خاطره های شیرین باهم بودن تکرار شودبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comدلم بد جور برای تو برای حرف هایت تنگ بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comصدای خنده هایت تنگ شدهبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comبا آمدنت من را دوباره زنده کنبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comواحساس را دوباره در وجودم شعله ور کنبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com
بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comتا عاشقانه تر از همیشه از تو آن عشق پاکت بنویسمبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com

چهار شنبه 17 اسفند 1390برچسب:شعر ,و عکس ,عاشقانه, :: 6:22 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

ست آخر :

 

           دل من دیر زمانی است که می پندارد :

                  "دوستی" نیز گلی است

                         مثل نیلوفر و ناز

                   ساقه ی ترد ظریفی دارد

             بی گمان سنگدل است آنکه روا می دارد

            جان این ساقه ی نازک را

                                   -دانسته-

                                                بیازارد

               در زمینی که ضمیر من و توست

              از نخستین دیدار

                    هر سخن , هر رفتار

                             دانه هایی است که می افشانیم

                        برگ و باری است که می رویانیم

                       آب و خورشید و نسیمش "مهر" است

                                          گر بدان گونه که بایست به بار آید

               زندگی را به دل انگیزترین چهره بیاراید

                            آنچنان با تو در آمیزد این روح لطیف

                                         که تمنای وجودت همه او باشد و بس

                                                    بی نیازت سازد از همه چیز و همه کس

 

                  زندگی گرمی دلهای به هم پیوسته است

                                        گر در آن دوست نباشد همه درها بسته است

 

                    در ضمیرت اگر این گل ندمیدست هنوز

                                  عطر جان پرور عشق

                                  گر به صحرای نهادت نوزیده است هنوز

               دانه ها را باید از نو کاشت

                      آب و خورشید و نسیمش را از مایه ی جان

                       خرج می باید کرد

                    رنج می باید برد

                                         دوست می باید داشت

               با نگاهی که در شوق برآرد فریاد

                با سلامی که در آن نور ببارد لبخند

                            دست یکدیگر را بفشاریم به مهر

                      جام دل هامان را مالامال از یاری , غمخواری

                       بسپاریم به هم

                              بسراییم به آواز بلند

              - شادی روح تو !

                             ای دیده به دیدار تو شاد

            باغ جانت همه وقت از اثر صحبت دوست

                                                        تازه      

                                                                 عطر افشان 

سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:, :: 9:6 قبل از ظهر :: نويسنده : yalda
درباره وبلاگ

سلام سلام.....امیدوارم از وبلاگم خوشتون بیاد هر کی که میخواد بیاد و نظر نده لطفا همین الان شوت شو بیرون و مانع کسب و کار ما نشو....اه اه اینقدر بدم میاد از کسایی که میان میخونن نظر نمیدن........ خدایا کمکم کن تا عاشقانه ترین نگاهها را در چشمانش بریزم خدایا کمکم کن تا در بعد عشق او بهترین و شیرین ترین باشم به من کمک کن تا سرودن عشق را به هنگام طلوع افتاب هر بام بر لبانش جاری سازم و راز عشق را در گوشش سر دهم خداوندا او را نگه دار که من به عشق او زنده ام...



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 78
بازدید هفته : 3
بازدید ماه : 532
بازدید کل : 162212
تعداد مطالب : 126
تعداد نظرات : 114
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


.





کد هدایت به بالا



کد کج شدن تصاوير