→♫♥کلبه تنهایی یلدا♥♫←

زمان هایی هست ؛
که تمام عاشقانه ها هم می تواند
خلاصه شود در یک عبارت :
به درک...

یک شنبه 28 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 12:52 قبل از ظهر :: نويسنده : yalda

 

 

دلم کمی تــــــــــــــــــو را...
دروغ چرا؟؟!!
خیلی تــــــــــــــــــــو
رامیخواهد...

یک شنبه 28 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 12:49 قبل از ظهر :: نويسنده : yalda

♥پسری ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷ♥

بﺪ ﻨﺖ ﺭﺍ ﻋـــــــــﺮﯾﺎﻥ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ ﺑﺎﻧﻮ !♥

♥ﺑﻠﮑﻪ ﻟﺒﺎﺱ ﻋﺮﻭﺱ ﺑﺮ ﺗﻨﺖ ﻣﯿﮑﻨﺪ … ♥

ﺑﻔﻬﻢ ﻋﺸﻖ ﺍﮔﺮ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﻋﺸﻖ ﺑﻮﺩ♥

ﻟﺬﺕ ﺑﻮﺳﻪ ﺑﺮ ﭘﯿﺸﺎﻧﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻟﺐ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﻮﺩ …

ﺍﮔﺮ ﻋﺸﻖ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺑﺎﺷﺪ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺳﺘﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ

ﺣﺘﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﺵ ﻣﯿﮑﻨﺪ

ﻭ ﺍﺯ ﺑﺮﻕ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﻣﺴﺖ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺍﺣﺘﯿﺎﺝ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺁﻏﻮﺷﯽ ﻭ ﻫﻤﺨﻮﺍﺑﯽ ﻧﯿﺴﺖ …

ﺍﮔﺮ ﻋﺸﻘﺖ ﻣﺮﺩﺍﻧﮕﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﺯ ﺩﻭﺭﯼ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﻫﻢ ﻟﺬﺕ ﻣﯿﺒﺮﯾﺪ 

 

 
︻╦̵̵͇̿̿̿̿ pesmal amo╤───❄ƹ̵ӝ̵ʒ ǷЇŠĦЇ ƹӝ̵ʒ❄
پنج شنبه 8 اسفند 1392برچسب:عشق های بی انتها, :: 2:27 قبل از ظهر :: نويسنده : yalda

وَقتـــے باتــــ حَرفــــ میزَنَمــ

 

سَرِتو تِڪـــون نَــــ×ــــده

 

صِــدا زَنگولَتـــــــ رو اَعصابَمــہ..... :|
 
 
 
 
 
︻╦̵̵͇̿̿̿̿ pesmal amo╤───❄ƹ̵ӝ̵ʒ ǷЇŠĦЇ ƹӝ̵ʒ❄
 
پنج شنبه 8 اسفند 1392برچسب:جملات زیبا,بهترین جملات,جملات فلسفی,جملات عارفانه, :: 2:18 قبل از ظهر :: نويسنده : yalda

سلاااااااااااااااااااام

امممم میخواستم یه آهنگ خوکشل واس دانلود بزارم...

بعد این آهنگو شنیدم...انصافا خوکشله...من کلا شهرام شکوهی نمیگوشم ولی از این آهنگش خوشم اومد...

الانم واس دانلود میزارم...اسم آهنگش اسیری از شهرام شکوهیه

واسه دانلود روی عکش کلیک کنین...برین حالشو ببرین...

بوووووووووووووس

جمعه 11 بهمن 1392برچسب:دانلود,شهرا شکوهی,اسیری, :: 4:16 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

تو را هیچ گاه آرزو نخواهم کرد !

تو را لحظه ای خواهم پذیرفت که خودت بیایی

نه با آرزوی من …

دو شنبه 23 دی 1392برچسب:, :: 6:5 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

گـفـت : بـگـو ضـمـایـر را

گـفـتـم : مــَن مـَن مـَن مــَن مَــن مــَن

گـفـت:فــقـط مــن ؟

گـفـتـم: بـقـیـه رفـتـه انـــد . . .

دو شنبه 23 دی 1392برچسب:, :: 6:1 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

به خاطر آور ، كه آن شب به برم ،
گفتی كه : بی تو ، ز دنیا بگذرم .
كنون جدایی نشسته بین ما
پیوند یاری ، شكسته بین ما .
گریه می كنم
با خیال تو
به نیمه شب ها ،
رفته ای و من
بی تو مانده ام
غمگین و تنها .
بی تو خسته ام
دل شكسته ام
اسیر دردم ،
از كنار من
می روی ولی
بگو چه كردم
رفته ای و من ، آرزوی كس
به سر ندارم .
قصه ی وفا با دلم مگو
باور ندارم .......

دو شنبه 23 دی 1392برچسب:, :: 5:56 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda


ﯾﻪ ﭘﺴﺮﺍﯾﯽ ﻫﺴﺘﻦ ﮐﻪ . . .
ﺻﺪﺍﯼ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﺷﻮﻥ ﺗﻮ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﻣﯿﭙﯿﭽﻪ
ﺷﻠﻮﺍﺭﺍﺷﻮﻥ ﻧﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺮﺍﺷﻮﻥ ﺑﺰﺭﮔﻪ ﻧﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﮐﻮﭼﯿﮏ
ﺍﺑﺮﻭﻫﺎﺷﻮﻥ ﻓﺎﺑﺮﯾﮏ ﺧﻮﺩﺷﻮﻧﻪ
ﻫﻤﻮﻧﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻧﻪ ﻟﮑﺴﻮﺯ ﺩﺍﺭﻥ ﻧﻪ ﮐﻤـﺮﯼ

ﺍﻣﺎ ﻣـﺮﺍﻡ ﺩﺍﺭﻥ
ﭼﺸﻤﺸﻮﻥ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﮐﺎﺭ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻪ
ﻭ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻣﻮﯼ ﺑﻠﻮﻧﺪ ﻭ ﭼﺸﻢ ﺁﺑﯽ ﻧﯿﺴﺖ
ﭘﺴﺮﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﻮﺯﯾﮑـ ﻫﺎﯼ ﺧﺎﺭﺟﯽ ﺭﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﻌﻨﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﺣﻔﻆ
ﻧﻤﯿﮑﻨﻦ
ﭘُــــﺰ ﻧﻤﯿـــــــﺪﻥ
ﭘﺎﺗﻮﻕ ﺷﻮﻥ ﻣﻬﻤﻮﻧﯽ ﻭ ﺷﯿﺸﻪ ﻭ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﻣﺸﺮﻭﺑﯽ ﺟﺎﺕ ﻧﯿﺴﺖ
ﺁﺭﻩ ﺭﻓﯿـﻖ . . .
ﺍﻭﻧﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﮑﯿﻪ ﮐﻼﻣﺸﻮﻥ ﻣﻌﺮﻓﺘﻪ
ﺑﯽ ﺭﯾﺎ، ﺑﺎ ﺧﺪﺍ، ﻣﻬـﺮﺑﻮﻥ ﻭ ﺑﺎ ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺘﻦ
ﺁﺩﻡ ﻣﯿﺘــﻮﻧﻪ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﺗﮑﯿﻪ ﮐﻨﯽ
ﮐﻨﺎﺭﺷـﻮﻥ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺩﺍﺭﯼ
ﮐﻨـﺎﺭﺵ ﺑﺎﺷﯽ ﯾﺎ ﻧﺒﺎﺷﯽ ﺣﻮﺍﺳﺶ ﺑﻪ ﺑﻘﯿﻪ ﺩﺧﺘﺮﺍ ﻧﯿﺴﺖ
ﻭ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﺭﻭ ﻣﺜﻞ ﻫـﻢ ﻧﻤﯽ ﺑﯿﻨﻦ
ﺍﯾﻦ ﺟﻮﺭ ﭘﺴﺮﺍ ﺧﯿﻠﯽ ﻣـﺮﺩﻥ
ﺧﯿﻠﯽ ﺗﮑﻦ، ﺧﯿﻠﯽ ﺧﺎﺻﻦ …
ﺍﮔـﮧ ﻫﻤﭽﯿﻦ ﮐﺴﯽ ﺭﻭ ﺩﺍﺭﯾﻦ ﺍﺫﯾﺘﺶ ﻧﮑﻨﯿﻦ
ﺍﺯﺵ ﺍﯾﺮﺍﺩ ﻧﮕﯿﺮﯾﻦ، ﺗــﺮﮐﺶ ﻧﮑﻨﯿﻦ …
ﺧﯿﻠﯽ ﺷﻮﺧﻦ ﻭ ﺟﻨﮕﻮﻟﮑـ ﺑﺎﺯﯼ ﺩﺭ ﻣﯿـﺎﺭﻥ
ﻭﻟﯽ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺷﻮﻥ ﻗﻮﯾﻪ
ﺁﻩ ﮐﻪ ﺑﮑﺸﻦ ﺧﺪﺍ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﻭ ﻭﺍﺳﺸﻮﻥ ﺯﯾﺮ ﻭ ﺭﻭ ﻣﯿﮑﻨﻪ . . .

چهار شنبه 13 آذر 1392برچسب:, :: 1:5 قبل از ظهر :: نويسنده : yalda

دختــــــــــر کــه بـاشــی
هـــزار بــار هــم کــه بگـویــد :
دوستـــــــــــــــــــــت دارد !

بـازهــم خواهــی پـرســـی :
دوستــــــــــــــــم داری ؟
و تـه دلـــــــــت همیشــه خواهــد لــرزیـد !
دختــر کــه بـاشــی هــرچقــدرهــم کـه زیبــــا بـاشــی
نگــران زیبـــاترهایــی میشــوی کـه شایــد عاشــقش شوند !
هــر وقت کــه صدایت میکنــد :
خوشــــ♥ـــــگلم
خــدا را شکــر میکنــی کــه درچشمــان او زیبایــی !
دســـــــت خـودت نیسـت
دختــــــــــر کــه بـاشــی
همـــه ی دیوانــــــــگی هــای عالــم را بـــــــــلدی . .

چهار شنبه 12 آذر 1392برچسب:, :: 11:51 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda
خدایا بغض شکن داری؟؟؟؟؟؟



خدايا

بت بود ... بت شكن فرستادي ...

من اينروزها پر از بغضم ... بغض شكن هم داري؟

سه شنبه 12 آذر 1392برچسب:, :: 11:49 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

آدم ها فقط آدم هستند...

نه بیشتر و نه کمتر...

اگر کمتر از چیزی که هستند نگاهشان کنی،

آنه را شکسته ای...

و اگر بیشتر از آن حسابشان کنی،آنها تو را میشکنند...

بین ادمها فقط باید عاقلانه زندگی کرد:نه عاشقانه...

 

دو شنبه 11 آذر 1392برچسب:آدم,عاشقانه, :: 10:38 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

سر صبحه و تازه از خواب پا میشی
ولی من هنوز بیدارمو تو باعث بانیشی
که بیستو چار ساعت به تو فکر بکنم
فکره اینکه نباشی بکی تکیه کنم؟
ولی توچی؟موهات خیسه زیر دوشی
فکره اینی شب دوره همی چی بپوشی
یا چک میکنی زنگ زده کی به گوشیت
با کدوم تیک بزنی با یکی دیگه جور شی
توچشام زل بزن بیا ببین بغضو
تا حالا اینطوری دیده بودی منه تقصو
تا حالا دیده بودی که اینقد داغون بشم
با صدتا قرصو دری وری آروم بشم
ولی تو چی پایه الکلی با نور شمع
آخرشب رو تخت ولویی با اون امشب

و همین چیزاس که یهو باعث میشه که من به ده نو خلاف دیگه آلوده شم

 
دیگه برو واسه همیشه که قیدتو زدم
خب منم دیگه عینه تو بدم
دروغ میگفتی دوسم داشتی
منم تصمیم گرفتم دل به تو ندم

بگو بینم تو هم میکنی گاهی یادم
یا که الان اینقدر درو ورت داری آدم
که فازه فابریکی.نه..اضافه کارنو
پایه یه  عشقو حالو مهمونی شادیاتن
بگو بینم باهاشون هستی خودی
اسمی از من میاری وقتی مست میکنی
یا وقتی که بحث پیش میاد که باکی دوس بودی
میگی هیچکیو بحثو عوض میکنی
بذار حالا که دارم ازتو جدا میشم
بگم فراموشیت اسون نیس خداییشم
با اینکه هنوزم همون عاشق دو اتیشم
صبحا با عشق تلفن تو پا میشم
دیگه نمیخوام یک لحظه هم باتو قاطی شم
چیه؟فکر میکنی که تو خماریشم
مگه یادت رفته اون روزایی رو
که چه جوری میزدی با کارات تو اتیشم

 
دیگه برو واسه همیشه که قیدتو زدم
خب منم دیگه عینه تو بدم
دروغ میگفتی دوسم داشتی
منم تصمیم گرفتم دل به تو ندم

شاید حالا همش پشت سرم فش بدی هیچ
حق انتخاب داری این مشکلی نیس
ولی خدا میدونه که اگه دوستت داشتم
واسه خودت بوده واسه خوشگلیت نیست
اصن هرجایی میری برو اجازه داری
میدونی؟تورو ساختن واسه  اضافه کاری
آخه دسته خودت که نیس یکم عقده ایی شدی.
خدایی من نمیخواستم اینقدر گنده میشدی
از رکب خورده بودم نه این مدلی
چرا دس دس میکنی بری نکنه دودلی
چرا واسه رفتن میکنی استخاره
مگه کم کردی ازم سواستفاده
حالا برو به یاده من بکن هی مست
دیگه آرمینتم به خاطرات پیوست
برو بدون بد بودی اما خدایی
روزات خیلی پر رنگ شبا کجایی ؟


دیگه برو واسه همیشه که قیدتو زدم
خب منم دیگه عینه تو بدم
دروغ میگفتی دوسم داشتی
منم تصمیم گرفتم دل به تو ندم

سه شنبه 5 آذر 1392برچسب:, :: 9:40 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

سلام سلام سلام....وقتتون بخیر...خعلی خعلی خوش اومدین...یه آهنگ گذاشتم واس دانلود

این آهنگ خیییییییییییییلی خوشگله...همون خعلی خودم

با کیفیت خعععععععععلی بالااااااااااااااا.....برین حالشو ببرین

برای دانلود رو عکس کلیک کنین.....

 

سه شنبه 28 آبان 1392برچسب:دانلود,ملانی و علیشمس,فازت چیه, :: 10:24 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

دو شنبه 20 آبان 1392برچسب:, :: 1:25 قبل از ظهر :: نويسنده : yalda

پسری با پدرش در رختخواب
    درد ودل می کرد با چشمی پر آب

    گفت :بابا حالم اصلا ً خوب نیست
    زندگی از بهر من مطلوب نیست

     گو چه خاکی را بریزم توی سر
    روی دستت باد کردم ای پدر

     سن من از 26 افزون شده
    دل میان سینه غرق خون شده

    هیچکس لیلای این مجنون نشد
    همسری از بهر من مفتون نشد

    غم میان سینه شد انباشته
    بوی ترشی خانه را برداشته

    پدرش چون حرف هایش را شنفت
    خنده بر لب آمدش آهسته گفت

    پسرم بخت تو هم وا می شود
    غنچه ی عشقت شکوفا می شود

    غصه ها را از وجودت دور کن
    این همه دختر یکی را تور کن

    گفت آن دم :پدر محبوب من
    ای رفیق مهربان و خوب من

    گفته ام با دوستانم بارها
    من بدم می آید از این کارها

    در خیابان یا میان کوچه ها
    سر به زیر و چشم پاکم هر کجا

    کی نگاهی می کنم بر دختران
    مغز خر خوردم مگر چون دیگران؟

    غیر از آن روزی که گشتم همسفر
    با شهین و مهرخ و ایضاً سحر

    با سه تا شان رفته بودیم سینما
    بگذریم از ما بقیه ماجرا

    یک سری ، بر گل پری عاشق شدم
    او خرم کرد، وانگهی فارغ شدم

    یک دو ماهی یار من بود و پرید
    قلب من از عشق او خیری ندید

    آزیتای حاج قلی اصغر شله
    یک زمانی عاشقش گشتم بله

    بعد اوهم یار من آن یاس بود
    دختری زیبا و پر احساس بود

    بعد از این احساسی پر ادعا
    شد رفیق من کمی هم المیرا

    بعد او هم عاشق مینا شدم
    بعد مینا عاشق تینا شدم

    بعد تینا عاشق سارا شدم
    بعد سارا عاشق لعیا شدم

    پدرش آمد میان حرف او
    گفت ساکت شو دیگر فتنه جو

    گرچه من هم در زمان بی زنی
    روز و شب بودم به فکر یک زنی

    لیک جز آنکه بداری مادری
    دل نمی دادم به هر جور دختری

    خاک عالم بر سرت، خیلی بدی
    واقعا ً که پوز بابا را زدی

منبع:بیتوته

دو شنبه 20 آبان 1392برچسب:, :: 1:21 قبل از ظهر :: نويسنده : yalda

ازدواج, مراسم خواستگاری, طنز ازدواج

فوق العاده کاربردی و صد البته مخرب !
در این نوشتار می خواهیم به شما راه هایی را آموزش دهیم که بتوانید مراسم خواستگاری تان را خراب کنید! طوری که اگر دختر هستید، داماد آینده، فراری شود و اگر پسر هستید، عروس آینده از این که فکر زندگی با شما را به سرش راه داده به خودش لعنت بفرستد. این راه ها ردخور ندارد؛ تضمینی است و همه آنها که پیش تر امتحان شان کرده اند هنوز هم در خانه پدر و مادرشان هستند و نتوانسته اند ازدواج کنند!

روش های بر هم زدن مراسم خواستگاری برای پسران جوان

▪هر چند کلمه که حرف می زنید یک بار بادگلو کنید و بدن تان را بخارانید. این حرکت حتما تاثیر بدی بر دیگران می گذارد.

▪اگر روش قبلی موثر واقع نشد. از فرمول "جوراب های جادویی" استفاده کنید. بگذارید جوراب های تان یک هفته نشسته باقی بماند.

▪شب ها هم آنها را توی کتانی های ورزشی بچپانید و شب خواستگاری همان ها را بپوشید تا همه خانه بوی باقلی پخته بگیرد!

▪حتما شام بمانید حتی اگر سکوت سنگین و حرف ها، تمام شد شما همچنان بنشینید و لبخند بزنید و سرتان را تکان بدهید. بالاخره یکی از اعضای خانواده عروس خسته می شود و از جا بر می خیزد و این لحظه همان بزنگاهی است که باید بگویید "راضی به زحمت نیستیم... شام چرا... حالا وقت هست..." این طوری آنها ناچار می شوند به شما تعارف کنند و شما با کمال میل تعارف شان را می پذیرید.

▪جوری به خواستگاری بروید که انگار قبیله ای به خانه عروس حمله کرده است. همیشه زیاد باشید. قشون کشی کنید. هشت و نه نفر برای خواستگاری، عدد ناچیزی است اصلا نباید روی کمتر از ۱۵ نفر حساب کنید.

▪در خواستگاری بچه ها را با خود ببرید و برای آنکه شوق تان را به بچه داشتن نشان بدهید با آنها بازی کنید مثلا یک مسابقه وسطی ترتیب بدهید یا گرگم به هوا بازی کنید.

▪بدلباس باشید یکی از بهترین شیوه های بدلباسی این است که جوراب های تان را روی پاچه شلوارتان بکشید.

▪به کسی فرصت صحبت کردن ندهید. دائما از محاسن تان حرف بزنید و گاهی رو کنید به اعضای خانواده و تائیدشان را بگیرید. روش دیگر این است که هیچ حرفی مربوط به خودتان نزنید. اما یک لحظه هم دهان تان را بسته نگه ندارید؛ از سیاست، از اقتصاد، از علم، از هوا، از تاریخ و... حرف بزنید حتی می توانید خاطره تعریف کنید.

▪عروس را با یکی از دخترهای مجرد فامیل مقایسه کنید. مثلا همین که چایی آورد به مادرتان بگویید "شبیه دخترعمه ام نیست؟"

▪همیشه اسم عروس را اشتباه بگویید مثلا اگر اسمش فرزانه است هر بار با اسمی تازه صدایش کنید! "ببخشید افسانه خانم..."، "راستی ملیسا خانم..."، "شیوا خانم می خواستم بگویم که..." و...

▪گربه را دم حجله بکشید. وقتی عروس بالقوه، پرسید سهم مشارکت احتمالی تان در کارهای خانه چقدر است ناگهان ابرو در هم بکشید، نیم خیز شوید و صدای تان را بلند کنید و بگویید "شما بپزید من می خورم، شما بشویید و بسابید، من استراحت می کنم و اگر شاغل هستید، حقوق تان را هم بدهید من خرج کنم!"

▪صدای مهمان ها را ضبط کنید و از همه عکس بگیرید و از جلسه خواستگاری و شروطی که مطرح می شود، یادداشت بردارید و دست آخر، برای اینکه خانواده عروس در آینده شرط ها را تغییر ندهند بگویید پای برگه را امضا کنند و برای اینکه صداهای ضبط شده شان را هم بشناسید بگویید هر نفر یکبار نام و سنش را اعلام کند.

▪کفش هایتان را لنگه به لنگه بپوشید تا ثابت کنید دست و پا چلفتی هستید و نمیشود روی شما برای زندگی مشترک حساب کرد.

▪تا آنجا که می توانید بخورید. توی این گرانی، شاید تا سال ها وسعتان نرسد خیلی از میوه ها را بخورید.

▪از فن "در گوشی فامیلی" استفاده کنید. در این فن، شما و خانواده تان باید طوری وانمود کنید که انگار با خانواده عروس قهرید پس فقط بین خودتان درگوشی حرف بزنید و اعضای خانواده عروس را توی بحث های تان راه ندهید.

▪دائما با تلفن همراه تان پیامک بزنید و اگر کسی زنگ زد پاسخ بدهید و بلند بلند با او خوش و بش کنید.

▪حتما، حتما، حتما، گل میخک بگیرید و بی خیال گل رز قرمز شوید و خودتان با برگ کاج تزئینش کنید و با نخ جعبه شیرینی ببندیدش.

روش های بر هم زدن مراسم خواستگاری برای دختران جوان

▪هنوز سلام و علیک تمام نشده سر صحبت درباره مهریه را باز کنید و بگویید که شما جد اندر جد، مهریه را سنگین می گیرید و این رسم خانوادگی تان است و همه دخترهای فامیل تان همین کار را کرده اند. برای این که کسی شک نکند چند تا مثال هم ردیف کنید مثلا بگویید "همین پارسال دخترعموی مامانم ازدواج کرد با ۴۰۰۰ سکه، آبجی خودم مهرش ۵۰۰۰ تا بود... حالا دو هزار تای ناقابل که چیزی نیست."

▪برای شما چه اهمیتی دارد که داماد بالقوه در صورت موافقت با مبلغ مهریه تان، به زندانی بالقوه، تغییر نام می دهد؟

▪وقتی چایی آوردید و همه مشغول خوردن شدند و به به و چه چه کردند بگویید رمال توی پارک که امروز دیده اید کارش حرف ندارد چون این لحظه را پیش بینی کرده و راست گفته که اگر توی قوری تف کنید مهر و محبت خانواده داماد به شما چند برابر بـیـشتـر می شود.

▪از دامـاد و تـک تک اعـضای خـانواده اش بپرسید متولد چه ماه و سالی هستند. بعد کشف کنید که آنها در تقویم چینی نماد چه حیواناتی هستند و مطمئن باشید هیچ وقت ممکن نیست نماد سال شما، با نماد سال بقیه کاملا همخوانی داشته باشد و با چنین اعتقادی چگونه می توانید در کنار آنها با صلح و صفا زندگی کنید. فرضا شما متولد سال موش باشید. موش که نمی تواند با خانواده ای که یک اژدها، دو تا خوک، یک سگ، دو تا گربه و یک گاو دارد، زندگی کند!

▪از همان ابتدا که خانواده داماد آمدند و گل ها و شیرینی ها را تحویل گرفتید، همین که آنها خواستند سر صحبت را باز کنند لبخند ملیحی بزنید و الکی بگویید قصد ازدواج ندارید و می خواهید درس بخوانید. این طوری هم باکلاس تر است و هم تا ابد بی شوهر می مانید.

▪خودتان را کاملا متفاوت با آنچه هستید نشان دهید و اصلا فکرش را هم نکنید که بالاخره روزی طرف مقابل از نشانه ها متوجه می شود شما کلک می زده اید.

▪اگر زیاد غذا می خورید، بگویید کم خوار هستید. اگر دیر می خوابید بگویید سر شب خواب تان می گیرد. اگر ترجیح می دهید در روزهای تعطیل روی کاناپه جلوی تلویزیون لم بدهید بگویید همه روزهای تعطیل، آفتاب نزده در کوه هستید.

▪سیر بخورید و دائما اظهار نظر کنید، حتی وقتی نظرتان را نخواسته اند. توی استکان ها، کیسه چای بگذارید و بگویید برای تان سخت بوده چای دم کنید.

▪حتی یک لحظه به نگون بختی که به خواستگاری تان آمده اعتماد نکنید. همان اول کار به داماد بالقوه بگویید "پسورد ایمیل های تان را می خواهم..." واکنش احتمالی او از دو حالت بیشتر نیست.

▪اول این که می گوید "متاسفم اما پسورد من محرمانه و شخص

دو شنبه 20 آبان 1392برچسب:, :: 1:4 قبل از ظهر :: نويسنده : yalda

تا کرب و بلا هست ، زمین را عشق است
آه دل همواره غمین را عشق است
هر چند که هیچ است همه ارزش ما
مجنون حسینیم ، همین را عشق است

دو شنبه 20 آبان 1392برچسب:, :: 1:2 قبل از ظهر :: نويسنده : yalda

   

  اینجا سرزمین شام است... اشکهایم بی اختیار سرازیر است. پدر و مادر این دخترک را جلوی چشمهایش سر بریده اند؛

به جرم حبّ علی و آل علی (علیهم السلام)، مدعیان دین و دیانت، مدعیان اسلام محمّدی، مدعیان خدا، مدعیان سنت.

اینها مسلمان اند؟... هیچ حیوانی به حیوانی نمیدارد روا/ آنچه این نامردمان با جان انسان میکنند.

سالها پیش خوانده بودم که در نزدیکی ظهور شیعیان به جرم عقیده شان کشتار میشوند و حالا دارم به چشم میبینم.

اینها فرزندان آل امیه و آل زیاد اند، فرزندان هند جگرخوارند اینها. اینها به اعمال پدرانشان در کربلا راضی اند و پیرو همانها؛

و همینها هستند که وقت ظهور در مقابل امام حق می ایستند و هلاک میشوند.

آری اینجا سرزمین شام است و ننگ بر آنها که با عمل و گفتارشان مهر تایید براین جنایتها میزنند و خون به دل حجت خدا میکنند.

    اینجا شام است... زیر لب زمزمه میکنم: قد خمیده، سه ساله چی دیده؟ سرهای بریده رو تو نینوا/ بوی خون و قدهای کمون و زلف پریشون وکرب و بلا...

     ریحانه را در آغوش میگیرم، گریه میکند... من هم.

   ______________________________________
   - اواخر ماه رمضان از آقای مکارم شیرازی شنیدم که میگفت تکفیری ها در سوریه 120 کودک و 300 زن را سر بریده اند؛

کسی میگفت عکسها یا فیلمش را در نت دیده است. آن روز هم که شنیدم حالم بد شده بود.

    - فقط میتوانیم همدردی کنیم

    - فقط نامت رقیه نبود

پنج شنبه 16 آبان 1392برچسب:, :: 1:17 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

سلام به همه ی دوستای خوب و گلم...

بالاخره نتم وصلید و میتونم آپ کنم...بالاخره...خداروشکر

حالمم خوبه...

 

حلول ماه محرم رو به همه تسلیت می عرضم...امیدوارم هر جور که واردش میشیم...

حسینی خارج بشیم...

الا ای صاحب قلبم کجایی؟
محرم شد نمی خواهی بیایی؟
خوشا آن شور و حال و اشک و آهت
خوشا آن ناله های نینوایی
خوشا بر حال تو هروقت که خواهی
کنار تربت آن سر جدایی

برای دیدن عکس در سایز واشعی رو بکلیکین!

چهار شنبه 15 آبان 1392برچسب:, :: 4:11 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

خوشبختی داشتن کسی است…


که بیشتر از خودش
تــــــــــو را بخواهد…
و
بیشـــتر از تــــــــو…
هیـــــــــــچ نخواهد..
و
برایش تـــــــمام زندگی باشی
پنج شنبه 9 آبان 1392برچسب:, :: 7:8 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

می نوازم

شاید از شرم صدای سازم

پاره ای از جانم به خود آید

و تو را ناله کند...

(هنوز زنده ام)

میگذرانم...

اومدم شاهرود واس زندگی

 

شنبه 4 آبان 1392برچسب:, :: 1:37 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

از طعنه ی جاهلان نخواهم ترسید

بر خنده ی این زمانه خواهم خندید

من بر سر عشق پاک خود خواهم ماند

تا کور شود هر آن که نتواند دید

سه شنبه 8 مرداد 1392برچسب:, :: 10:51 قبل از ظهر :: نويسنده : yalda

با تو دوباره

خنده بر لبانم

نقش میبندد

با تو همیشه

گریه از یادم

محو میگردد

با تو که هستم

اشک از چشمانم

غم از لبانم

بغض از گلویم

آه درونم

پاک میگردد

پیشم نیستی ولی

یادت همیشه

حتی در تنها ترین خلوت من

همراه من است.

یادت نمیگذاره

تنهایی

با من

تنها بماند.

شنبه 12 اسفند 1391برچسب:شعر,عاشقانه,, :: 6:28 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

همیشه از آدمهایی گه حرمت زندگی را نگه نمیدارند و

خودشان را می کشند تعجب می کردم.

اما حالا می فهمم چطور می شود که خودشان را می کشند.

بعضی وقت ها زندگی کردن غیرممکن است.

جمعه 11 اسفند 1391برچسب:تنفر, :: 11:23 قبل از ظهر :: نويسنده : yalda

رفتم گلفروشی گفتم آقا این گل طبیعیه؟

یه دختر بچه ۵ ساله ای اونجا بود گفت پــَ نَ پــَ سزارینه!!

به جون خودم

من تا ۱۲ سالگی فکر میکردم بچه ها رو لک لک ها از آسمون میارن !

 

بدترین شکست عشقی عمرمو کلاس سوم خوردم

که فهمیدم جایزه ها رو مامانم می خریده می داده به معلما

 

 

وقتی بارون میاد همه یاد عاشقی میفتن و رمانتیک میشن

نمیدونم چرا من فقط یاد آهنگ بارو بارو باروننننننن میفتم !

اینایی که زنگ میزنن از خواب بیدارت میکنن

بعد میگن عه ببخشید خواب بودی ؟؟

دانشمندا هنوز در موردشون به نتیجه خاصی نرسیدن

تمام وسایل و امکانات زندگی ما رو مامانم می ذاره “همون جا”

کلا همه چی و هر چی که می پرسی جوابش همون جاست!

از خونه همسایه بوی کیک اومد بعد بوی آش رشته اومد

الان هم بوی قرمه سبزی میاد.

می خوام برم در بزنم بگم ما به جهنم،

خودتون اسهال می شین بدبختا!

یه روز هـم باید این سازنده ی جمله :

” گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی ” رو بیارن چار کیلو غوره بدن دستش

همه هــــم صبر کنن، ببینم چه جوری میخاد حلـوا درست کنه ؛

بعد همون دیگُ بکنی تو چشـاش با این جمله ساختنش

یکی از سرگرمی های مورد علاقم اینه که

یه پچه ی ۳ تا ۶ ساله رو بغلش میکنم و دور خودم میچرخم

تا سرش گیج بره ، بعد میذارمش  رو زمین تا راه بره

بعد میشینم نگاه میکنم که چطور هی میخوره به در و دیوار …:D

حتما امتحان کنید !

مامان بزرگم خیلی مریض بود

و در ضمن دکتری که همیشه میره پیشش مطبش باز نبود

به هزار زحمت راضیش کردیم بره پیش یه دکتر دیگه

وقتی رفتیم داخل،معاینه که تموم شد مامان بزرگم گفت:

آقای دکتر یه چیزی بنویس فعلأ خوب بشم

تا چند روز دیگه برم پیش یه دکتر درست حسابی .

۷سال درس خوندشُ شست مثل رخت پهن کرد رو بند!

 

من شخصا به خودکشی اعتقاد ندارم، مگر اینکه پسوُردم لو بره!(باورتون میشه عشقم پسورد یاهومو داره؟؟؟؟؟؟؟؟حالا من احمقم یا عاشق؟؟؟؟منم پسورد ایدیشو دارم....حالا اون عاشقه یا احمق)

 

پنج شنبه 10 اسفند 1391برچسب:خنده,,,بامزه,,,اس ام اس, :: 9:2 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

 

متن آهنگ بدون تو

 

 

اگه به تو نمی گفتم حرفامو
اگه  نمی گفتم چقدر دوست دارم
الان بودی
شاید اگه نمی فهمیدی اینو
که تورو زیادی از حد دوست دارم
الان بودی
مثل یه سایه همرات اومدم
مطمئن شم که تو آرامشی
نمیدونستم خسته ات میکنم
یه روز
تورو اگه کمتر میدیدمت
اگه میزاشتم دلتنگم بشی
اینجا بودی کنارم
هنوز

بدون تو شبا پــُر از غم و سرماست
آره بدون تو ته راهمه ته دنیاست
بدون تو شبام پــُر از غم و آهه
اگه تنها بری می بینی آخرش اشتباهه
آره این گناهه
.
.
.
نگرانت میشدم نمی دیدمت حتی چند ساعت
به بودن تو دلم عاشقونه کرده بود عادت
ولی فایده نداشت اون همه تلاش
تو رسیده بودی به آخراش
از خدا می خوام روزات بگذره خوشحال و راحت
از ته دلم! زندگی رو با عشق می خوام واست
باز خیسِ چشام ولی نمی خوام دل تو بسوزه
دیگه برام
.

.
بدون تو شبا پــُر از غم و سرماست
آره بدون تو ته راهمه ته دنیاست
بدون تو شبام پــُر از غم و آهه
اگه تنها بری می بینی آخرش اشتباهه
آره این گناهه
.
.
.
خوشحال و راحت
عشق می خوام واست
خوشحال و راحت
عشق می خوام واست
خوشحال و راحت
عشق می خوام واست

پنج شنبه 10 اسفند 1391برچسب:متن آهنگ ,زانیار خسروی,زانیار,بدون تو -زانیار,متن بدون تو, :: 6:41 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda



بی ” تــو “کنار ِ این خاطره ها نشستن دل می خواهد…
که من ندارم….باور کن !

*

زیبایی عشق به سکوت است نه فریاد ، پس با تمام سکوتم دوستت دارم . . .

*

من تو را هنوز مثل تمام شدن مشق شبم دوست دارم

*

زیباترین ستایش ها نثار کسی که کاستی ها و لغزش هایم را میداند
و باز هم دوستم دارد….

دو شنبه 7 اسفند 1391برچسب:, :: 3:34 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda



اصفهانیه داشته توی اتوبان با سرعت ۱۸۰ کیلومتر در ساعت می‌رفته که پلیس با دوربینش شکارش می‌کنه

و ماشینشو متوقف می‌کنه.

پلیسه میاد کنار ماشینو میگه: گواهینامه و کارت ماشینو بدین.

اصفهانیه میگه: من گواهینامه ندارم.

این ماشینم مالی من نیست.

کارتا ایناشم پیشی من نیست.

من صَحَبی (صاحب) ماشینا کشتم آ جنازشا انداختم تو صندوق عقب.

حالاوَم داشتم می‌رفتم از مرز فرار کنم،

شوما منا گرفتین.

پلیسه که حسابی حیرت زده شده بوده بیسیم میزنه به فرمانده‌اش و عین قضیه رو تعریف می‌کنه و درخواست کمک می‌کنه.

فرمانده‌اش هم میگه تو کاری نکن من خودم دارم میام.

فرمانده در اسرع وقت خودشو به محل می‌رسونه و به راننده اصفهانی میگه: آقا گواهینامه؟

اصفهانیه گواهینامه‌اش رو از تو جیبش در میاره میده به فرمانده. فرمانده میگه: کارت ماشین؟

اصفهانیه کارت ماشین که به نام خودش بوده رو از تو جیبش در میاره میده به فرمانده.

فرمانده میگه: در صندوق عقب رو باز کن.

اصفهانیه درو باز میکنه و فرمانده میبینه که صندوق هم خالیه.

فرمانده که حسابی گیج شده بوده،

به اصفهانیه میگه: پس این مأمور ما چی میگه؟!

اصفهانیه میگه: چی چی میدونم والا جناب سرهنگ!

حتماً الانم میخَد(می خواهد) بگد من داشتم ۱۸۰ تا سرعت میرفتم؟

پنج شنبه 3 اسفند 1391برچسب:, :: 8:17 قبل از ظهر :: نويسنده : yalda

 

دیدین که......شعر هایی که شاعرش خودمم


میدانی ، اگر تو از پیشم بروی ، اینجا نمیمانم ولی

                                تنها میمانم ، از تو نمیخوانم ولی

                                                  تنها میخوانم ، تو را نمیبینم ولی

                                                        تنها، تنهایی را میبینم ، مرا دوست نداری ولی

                                                                                               تنها تو را دوست دارم

درسته   ، میدونم 

              تنهایی آدمو داغون میکنه

                          ولی همیشه تنهای میمونم

                                                   چونکه میدونم

                                                             دل بستن آدمو نابود میکنه

                                                                                  حداقل تنهایی منو تنها نمیزاره  

امروز

بعد مدت ها

در دلم ، حس اعتماد پیداست

حس خوب دوست داشتن

حس خوب محبت کردن

حس انکار نشدنی شاد بودن

ای کاش این حس پایدار باشد

ای کاش این حس واقعی باشد

ای کاش مسبب این حس خوب

همیشه در شادی و آرامش باشد

همیشه آرام باشد

و تا وقتی هستم

باشد که با من باشد

باشد و همراهم باشد

باشد و مهربان من باشد

مهربان من

           ♥☻♫♦☼  منتظر نظر های قشنگتون هستم♥☻♫♦☼   

سه شنبه 1 اسفند 1391برچسب:, :: 4:3 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

دانشجوی جغرافیا : مکان ، آب و هوا و شرایط محیطی در او تاثیری ندارد چون او همه جا هست!
دانشجوی مهندسی : شجاعتش برایم قابل تحسین است چون ماکت هر پل یا ساختمانی را که می سازم
بدون توجه به احتمال تخریب آن ، به رویش می رود و افتتاحش می کند!
دانشجوی پزشکی : تنها موجودی است که از تیغ تشریح من هراسی ندارد
و به طرفم می آید تا با فدا کردن جانش موجب پیشرفت علم پزشکی شود!
دانشجوی مدیریت : با آن جثه کوچک ، آنچنان خانواده پر جمعیتش را مدیریت و اداره می کند
که انگار مدیر بودن باید در خون هر کس باشد و درس خواندن بی فایده است!
دانشجوی روانشناسی : درون گرا ، خجالتی ، کم حرف ، یک شخصیت منحصر به فرد!
دانشجوی علوم سیاسی : به هیچ دسته و گروهی وابسته نیست ، تک و تنها برای هدفش تلاش می کند
دانشجوی برق : وقتی روشنایی و خاموشی در نحوه حرکت او بی تاثیر است من را متوجه نیرویی فراتر از برق می کند!
دانشجوی کامپیوتر : مغز کوچک او با آن همه ذخایر اطلاعاتی بسیار پیشرفته تر از فلش
۳۲ گیگ است!
دانشجوی فیزیک هسته ای : زندگی در خوابگاه حق مسلم اوست!
دانشجوی تربیت بدنی : آنقدر عضلاتش نیرومند است که می تواند از دیوار راست هم بالا برود!
دانشجوی زبان شناسی : هیچکس زبانش را نمی فهمد!
دانشجوی علوم تربیتی : شیوه تربیتی او در تعلیم فرزندان بی شمارش برایم قابل احترام است
چرا که تمام آن فرزندان بی چون و چرا ادامه دهنده راه او می باشند
دانشجوی تاریخ : گذشت اعصار و قرون نتوانسته هیچ تاثیری در ظاهر و عقاید و شیوه زندگی او بگذارد!
دانشجوی هنر : هیچوقت منتظر نمی شود تا بتوانم پرتره اش را تمام کنم!
دانشجوی آمار : بدون شک از یک روش آماری قوی برای محاسبه تعداد فرزندانش بهره می برد!
دانشجوی اخلاق : آنقدر با مرام و پایبند به اخلاقیات است که تا به حال نگذاشته هیچکس اشک او را ببیند
حتی زمانیکه فرزندش را جلوی چشمانش له می کنند!
دانشجوی علوم ارتباطات : تا او هست ، هیچکس تنها نیست

سه شنبه 1 اسفند 1391برچسب:, :: 1:58 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:, :: 2:1 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda


تاریخچه سپندارمذگان:(ولنتاین ایرانی)

 

ولنتاین ایرانی :در ایران باستان، نه چون رومیان از سه قرن پس از میلاد، که از بیست قرن پیش از میلاد، روزی موسوم به روز عشق بوده‌است. در تقویم ایرانی دقیقا مصادف است با ۵ اسفند که در گاهشماری کنونی برابر است با ۲۹ بهمن، یعنی تنها3  روز پس از روز ولنتاین. این روز سپندارمذگان یا «اسفندارمذگان» نام داشته‌است.

 ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه آورده‌ است که ایرانیان باستان این روز را روز بزرگداشت زن و زمین می‌دانسته اند. فلسفه بزرگداشت این روز به عنوان “روز عشق” به این صورت بوده است که در ایران باستان هر ماه را سی روز حساب می کردند و علاوه بر اینکه ماه ها اسم داشتند، هر یک از روزهای ماه نیز یک نام داشتند. بعنوان مثال روز اول “روز اورمزد”، روز دوم، روز بهمن معنی “سلامت، اندیشه” که نخستین صفت خداوند است، روز سوم اردیبهشت یعنی “بهترین راستی و پاکی” که باز از صفات خداوند است، روز چهارم شهریور یعنی “شاهی و فرمانروایی آرمانی” که خاص خداوند است و روز پنجم “سپندار مذ” بوده است. سپندار مذ لقب ملی زمین است. یعنی گستراننده، مقدس، فروتن. زمین نماد عشق است چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق می ورزد. زشت و زیبا را به یک چشم می نگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود امان می دهد. به همین دلیل در فرهنگ باستان اسپندار مذگان را بعنوان نماد عشق می پنداشتند.

میخوام به مناسبت ولنتاین فرنگی و ایرانی چند تا عکس عاشقونه بزام ببینم خوشتون میاد یا نه

برای دیدن اندازه واقعیشون کلیک کنین روووووووووووووووووش

 

 

 

 

 

پنج شنبه 26 بهمن 1391برچسب:, :: 11:28 قبل از ظهر :: نويسنده : yalda

تفاوت گفتاری پسر و دختر در پای تلفن
گفتگوی دو دختر پای تلفن: سلام عشقم، قربونت برم. چطوری عسل؟ فدات شم... می بینمت خوشگلم... بوس بوس بوس


گفتگوی دو پسر پای تلفن: بنال... بوزینه مگه نگفتی ساعت چهار میای؟ د گمشو راه بیفت دیگه کره خر

 

بعد از قطع کردن تلفن :
دخترها: واه واه واه !!! دختره ایکبیریه بی فرهنگ چه خودشم میگیره اه اه اه انگار از دماغ فیل افتاده حالمو بهم زد


پسرها: بابا عجب بچه باحالیه این ممد خیلی حال میکنم باهاش خیلی با مرامه

چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, :: 9:15 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

مرد: عزیزم از وقتی میری ورزش هیکلت خیلی قشنگ شده!
زن: از اولشم هیکلم قشنـــــــــــــــگ بووووووود!
مرد: اون که ۱۰۰%… هیکلت همیشه قشنگ بوده…
اصلاً من هیکلت رو روز اول دیدم خیلی خوشم اومد…!
زن: یعنی به خاطر هیکلم، فقط با من ازدواج کردی ؟
خیلی هیــــــــــــزی!
مرد: نه عزیزم، عاشق اخلاقت شدم که باهات دوست شدم…
هیکلت واسم مهم نبود!
زن: یعنی چی؟!
پس این همه ورزش میرم، برای کی میرم برا عمم؟!
هیکلم برات مهم نیست؟!!
مرد: عزیزم، موقع دوست شدن مهم نبود، الان که هست…!
زن: یعنی الان میرم ورزش، برات بی اهمیت میشم؟!!
مرد: فدات شم، قربونت بشم، همه چیزت، تمام وجودت، همه خصوصیاتت، برام مهمه!
زن : یعنی باید همه خصوصیات خوب رو داشته باشم که دوستم داشته باشی؟
خیلی نامردی…
چیه پای کسی درمیونه؟؟!!
مرد: بابا، جان مادرت بیخیال شو، چه غلطی کردیم تعریفتو کردیماااا؟؟!!
زن: دیدی… دیدی…
پس از اول درست حدس زدم که یه ریگی تو کفشته که داری ازم تعریف می کنی؟!
برو از جلو چشام دور شو…
یه چند ساعت نمی خوام قیافتو ببینم…

 

چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, :: 9:7 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

طنز, مطالب خنده دار, طنز کفش دخترا و پسرا

چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, :: 9:6 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

طنز, مطالب خنده دار, طنز کفش دخترا و پسرا

چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, :: 9:5 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

 عروس خانم دوشیزه سوسک سیاه آیا وکیلم شما را به مهر:
-گوگل عدد
سکه بهار آزادی
- یک وب کم
- سند یک سایت اینترنت اختصاصی دات کام
- یک مودم ADSL
- اینترنت پرسرعت به اندازه طول عمر نوح!
- LCD و شمعدان
- یک هدست بی سیم
- چهارده روم اختصاصی به نیت چهارده…
- پنج گیگا بایت میل باکس اختصاصی به نیت پنج…

به عقد دائم آقای فری فر فری در بیاورم؟
- جمعیت حاضر: عروس رفته آف هاش رو چک کنه!!!
- حاج آقا: برای بار دوم آیا وکیلم ؟
- جمعیت حاضر: عروس رفته ویروس کش آپدیت کنه!!
- حاج آقا!!!BUZZ
- برای بار سوم خفم کردی آیا وکیلم ؟
- عروس : با اجازه بزرگترهای ROOM بله

ROTFL

چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:مهریه دختران اینترنتی, :: 9:3 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

     پسری با پدرش در رختخواب
    درد ودل می کرد با چشمی پر آب

    گفت :بابا حالم اصلا ً خوب نیست
    زندگی از بهر من مطلوب نیست

     گو چه خاکی را بریزم توی سر
    روی دستت باد کردم ای پدر

     سن من از 26 افزون شده
    دل میان سینه غرق خون شده

    هیچکس لیلای این مجنون نشد
    همسری از بهر من مفتون نشد

    غم میان سینه شد انباشته
    بوی ترشی خانه را برداشته

    پدرش چون حرف هایش را شنفت
    خنده بر لب آمدش آهسته گفت

    پسرم بخت تو هم وا می شود
    غنچه ی عشقت شکوفا می شود

    غصه ها را از وجودت دور کن
    این همه دختر یکی را تور کن

    گفت آن دم :پدر محبوب من
    ای رفیق مهربان و خوب من

    گفته ام با دوستانم بارها
    من بدم می آید از این کارها

    در خیابان یا میان کوچه ها
    سر به زیر و چشم پاکم هر کجا

    کی نگاهی می کنم بر دختران
    مغز خر خوردم مگر چون دیگران؟

    غیر از آن روزی که گشتم همسفر
    با شهین و مهرخ و ایضاً سحر

    با سه تا شان رفته بودیم سینما
    بگذریم از ما بقیه ماجرا

    یک سری ، بر گل پری عاشق شدم
    او خرم کرد، وانگهی فارغ شدم

    یک دو ماهی یار من بود و پرید
    قلب من از عشق او خیری ندید

    آزیتای حاج قلی اصغر شله
    یک زمانی عاشقش گشتم بله

    بعد اوهم یار من آن یاس بود
    دختری زیبا و پر احساس بود

    بعد از این احساسی پر ادعا
    شد رفیق من کمی هم المیرا

    بعد او هم عاشق مینا شدم
    بعد مینا عاشق تینا شدم

    بعد تینا عاشق سارا شدم
    بعد سارا عاشق لعیا شدم

    پدرش آمد میان حرف او
    گفت ساکت شو دیگر فتنه جو

    گرچه من هم در زمان بی زنی
    روز و شب بودم به فکر یک زنی

    لیک جز آنکه بداری مادری
    دل نمی دادم به هر جور دختری

    خاک عالم بر سرت، خیلی بدی
    واقعا ً که پوز بابا را زدی

چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:پسر های ترشیده, :: 9:0 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

من زن هستم
می گویند

مرا آفریدند از استخوان دنده ی چپ مردی

به نام آدم

حوایم نامیدند

یعنی زندگی

تا در کنار آدم

یعنی انسان

همراه و همصدا باشم

می گویند میوه سیب را من خوردم

شاید هم گندم را

و مرا به نزول انسان از بهشت محکومم مینمایند

بعد از خوردن گندم

و یا شاید سیب

چشمانشان بازگردید

مرا دیدند

مرا در برگ ها پیچیدند

مرا پیچیدند در برگ ها

تا شاید راه نجابتی از معصومیتم پیدا کنند

نسل انسان زاده من است

من

حوا

فریبخورده ی شیطان

و می گویند

درد و رنج انسان هم زاده من است

زاده ی حوا

که آنان را از عرش عالی به دهر خاکی فرو افکند

شاید گناه من باشد

شاید هم از فرشته ای از نسل آتش

که صداقت و سادگی مرا

به بازی گرفت و فریبم داد

مثل همه که فریبم می دهند

اقرار می کنم

که دلی پاک

معصومیتی از تبار فرشتگان

وباوری ساده تر و صاف تر از

آب های شفاف جوشنده ی یک چشمه دارم

با گذشت قرن ها باز هم آمده ام

ابراهیم زاده ی من بود

و اسماعیل پرورده ی من

گاهی در وجود زنی از تبار فرعونیان که موسی را در دامنش پرورید

گاهی مریم عمران ، مادر بکر پیامبری که مسیح اش نامیدند

و گاه خدیجه ، در رکاب مردی که محمدش خواندند

فاطمه من بودم

زلیخای عزیز مصر و دلباخته ی یوسف هم من بودم

زن لوط ، زن ابولهب و زن نوح

ملکه سبا من بودم و فاطمه ی زهرا هم من

گاه بهشت را زیر پایم نهادند و

گاه ناقص العقل و نیمی از مرد خطابم نمودند

گاه سنگبارانم نمودند و

گاه به نامم سوگند یاد کرده و در کنار تندیس مقدسم

اشک ریختند

گاه زندانی ام نمودند و

گاه برای آزادی حضورم جنگیدندو

گاه قربانی غرورم نمودند و

گاه بازیچه ی خواهشهایم کردند

اما حقیقت بودنم را

و نقش کنده کاری شده ی هستی ام را

بر برگ برگ روزگار

هرگز

منکر نخواهند شد

من مادر نسل انسانم

من

حوایم ، زلیخایم ، فاطمه ام ، خدیجه ام، مریمم

من

درست همانند رنگین کمان

رنگ هایی دارم روشن و تیره

و حوا مثل توست ای آدم

اختلاطی از خوب و بد

و خلقتی از خلاقی که مرا

درست همزمان با تو آفرید

بیاموز که من نه از پهلوی چپ ات

بلکه

استوار ، رسا و همطراز با تو

زاده شدم

بیاموز که من مادر این دهرم

و تو

مثل دیگران

زاده ی من ….

جمعه 13 بهمن 1391برچسب:, :: 2:41 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

هی دلت میخواد همه بغضهات از توی نگاهت خونده بشن !
میدونی که جسارت گفتن کلمه ها رو نداری ، اما یه نگاه گنگ تحویل میگیری ؛ یا جمله ای مثل : چیزی شده ؟!
اونجاست که بغضت رو با لیوان سکوت سر میکشی و با لبخندی سرد میگی : نه . . . هیچی . . . !

 

 

جمعه 13 بهمن 1391برچسب:, :: 1:36 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

صبر کردن دردناک است

و فراموش کردن دردناک تر

ولي

از اين دو دردناک تر اين است

که

نداني بايد صبر کني يا فراموش

جمعه 13 بهمن 1391برچسب:, :: 1:19 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

در صدا کردن نام تو، یک “کجایى” پنهان است
یک “کاش مى بودى”
یک” کاش باشى”

یک شنبه 8 بهمن 1391برچسب:, :: 2:42 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

وقتى کسى تورا عاشقانه دوست دارد
شیوه بیان اسم تو
در صداى او متفاوت است
و تو مى دانى
که نامت …
در لبهاى او ایمن است

یک شنبه 8 بهمن 1391برچسب:, :: 2:42 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

امشب
دیوانگى در من بالا زده!
نه سکوت
نه موسیقى
نه حتى سیگار …
هیچ چیز و هیچ چیز
این دیوانگى را تسکین نمى دهد
جز عطر تنت لعنتى …

یک شنبه 8 بهمن 1391برچسب:, :: 2:41 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

دلتنگ که باشی ، آدم دیگری می‌شوی
خشن‌تر.. عصبی‌تر.. کلافه‌ تر و تلخ‌ تر
و جالبتر اینکه ، با اطرافیان هم کاری نداری
همه اش را نگه میداری
و دقیقا سر کسی خالی میکنی ، که دلـتنگ اش هستی . . .

یک شنبه 8 بهمن 1391برچسب:, :: 2:39 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

اگه دنبالت میام فقط دارم حرفتو گوش می کنم !
آخه خودت گفتی برو دنبال زندگیت … !!!

یک شنبه 8 بهمن 1391برچسب:, :: 2:36 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

حواسمون باشه دل آدما شیشه نیست که
روی اون « هــا » کنیم بعد با انگشت قلب بکشیم
بعد وایسیم آب شدنش رو تماشا کنیم و کیف کنیم !!!
رو شیشه نازک دل آدما اگه قلبی کشیدی
باید مردونه پاش وایستی …

یک شنبه 8 بهمن 1391برچسب:, :: 2:30 بعد از ظهر :: نويسنده : yalda

سلااااااااااام  میخواستم آهنگ گریه کن رو داسه دانلود بزارم

خیلی آهنگ محشریه یعنی من که عاشقم

گریه کن ...تو میتونی...پیش اون ... نمیمونی .............

مرتضی پاشایی- گریه کن

پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:دانلود,مرتضی پاشایی,گریه کن,دانلود آهنگ, :: 9:18 قبل از ظهر :: نويسنده : yalda

http://s3.picofile.com/file/7508244836/trol_3ali3_32_.jpg

پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:طنز,ترول,, :: 8:4 قبل از ظهر :: نويسنده : yalda

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 13 صفحه بعد

درباره وبلاگ

سلام سلام.....امیدوارم از وبلاگم خوشتون بیاد هر کی که میخواد بیاد و نظر نده لطفا همین الان شوت شو بیرون و مانع کسب و کار ما نشو....اه اه اینقدر بدم میاد از کسایی که میان میخونن نظر نمیدن........ خدایا کمکم کن تا عاشقانه ترین نگاهها را در چشمانش بریزم خدایا کمکم کن تا در بعد عشق او بهترین و شیرین ترین باشم به من کمک کن تا سرودن عشق را به هنگام طلوع افتاب هر بام بر لبانش جاری سازم و راز عشق را در گوشش سر دهم خداوندا او را نگه دار که من به عشق او زنده ام...



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 31
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 42
بازدید ماه : 651
بازدید کل : 161702
تعداد مطالب : 126
تعداد نظرات : 114
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


.





کد هدایت به بالا



کد کج شدن تصاوير